رابطه گرسنگی با حافظه
محققان دانشگاه داندي يك همبستگي را بين هورمون لپتين و حافظه و فرآيند يادگيري كشف كردند.
لپتين مقدار غذاي دريافتي و وزن بدن را كنترل ميكند و نياز به خوردن را به تاخير مياندازد.
گروهي از محققان كه در زمينه فرآيندهاي سلول مغزي فعاليت دارند اين تحقيق را انجام دادند.
"جني هاروي" يكي از محققان گفت: هورمون لپتين كه ميزان غذاي دريافتي و وزن بدن را كنترل ميكند تاثير عميقي بر فرايندهاي يادگيري و حافظه در منطقهاي از مغز موسوم به هيپوكامپوس دارد.
وي افزود: لپتين سطح ارتباط بين سلولهاي مغز در هپيوكامپوس را در يك فرايند "ال.تي.پيگ تقويت ميكند.
در تحقيقات پيشين مشخص شده است مبتلايان به چاقي در ميزان لپتين و فرايند "ال تي پي" دچار نقايصي هستند.
بنابراين يافتههاي اين گروه ميتواند اطلاعات بيشتري در مورد اينكه چگونه چاقي بر يادگيري و حافظه تاثير ميگذارد در اختيار دانشمندان قرار دهد.
دكتر هاروي گفت: بروز نقص در لپتين يا در ژنهايي كه لپتين را كنترل ميكند منجر به بروز چاقي شده و همچنين سبب بروز نقايصي در فرايند "ال تي پي" ميشود.
اين گروه از محققان در حال حاضر سرگرم بررسي سازوكار دقيقي هستند كه مسوول تاثيرات لپتين بر التي پي است.
اين يافتهها در كنفرانس سالانه "بيوساينس" در گلاسكو كه تا روز پنجشنبه ادامه دارد، ارايه شد.
خداحافظی به سبک ایرانی
دیشب خیلی خسته بودم، واسه همین تصمیم گرفتم زودتر بخوابم. تازه چشمم
رو هم افتاده بود که یه دفعه از خواب پریدم. از رختخواب بلند شدم و دیدم همسایه
پایینی مهمون داشته و حالا هم دارند تشریف می برند.
تو مراسم و مهمانی ها به محض اینکه اعلام رفتن کنیم، خداحافظی ها از
همون کف زمین که نشستیم شروع میشه و تا چشم کار میکنه، تا جایی که همدیگه رو
اندازه یه مورچه می بینیم، ادامه پیدا میکنه:
خب احمد آقا ، صغرا خانم!
“خیلی زحمت دادیم، با اجازه تون از حضورتون مرخص میشیم.”
با گفتن یه همچین جمله ای، تراژدی سریال یانگوم وار خداحافظی شروع می
شه. بیشتر از
چهل بار توی خونه یارو خداحافظی می کنیم. حالا حساب کنید مثلا ۶ نفر آدم اومدن
مهمونی و حالا دارن می رن بیرون. به طور مستمر و بی وقفه همه می گن:
«خداحافظ»
صاحب خونه بدبخت، پس از کلی پذیرایی و دولا و راست شدن حالا باید به
اتفاق اهل و عیال بره دنبال مهمون ها، مستمراً جواب خداحافظیه اونا رو بده:
“خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ، قربون شما ، خداحافظ ، خداحافظ ،
ببخشید بد گذشت، خداحافظ ، خداحافظ…”
حالا اومدن دم در:
” … خب اصغر آقا ببخشید مزاحم شدیم ، تو رو خدا شما هم یه شب تشریف بیارین.
“خداحافظ ، خداحافظ ، چشم، حتماً مزاحم میشیم، سلام برسونین ، خداحافظ
، خداحافظ…”
توی این دسته اگر تعداد خانم ها از دو نفر بیشتر باشه که دیگه
واویلاست. تازه دم
در خونه یادشون می افته دستور پختن قورمه سبزی و رنگ موها و آخرین خریدها و
جدیدترین دکوراسیون رو به هم بگن و تو تمام این مدت صدای دلنشین «خداحافظ
، خداحافظ» مرتباً به گوش می رسه.
حالا همه سوار ماشین شدن و سرنشینان از چهار طرف ماشین تا کمر بیرون
اومدن و دارن دست تکون می دن:
“خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ “
راننده هم برای عرض ارادت اون موقع شب ۵ تا ۶ بوق به معنی «خداحافظ»
برای مستقبلین میزنه.
حالا دیگه ماشین رسیده ته کوچه و این بار دیگه فریاد می زنن:
“خداحافـــــــــــــظ ، خداحافـــــــــــــــظ ،
خداحافـــــــــــــظ…”
آخه یکی نیست بگه مگه میخواین برین سینه کش قبرستون که دل نمی کنین از
هم!؟
تازه فردا ساعت ۱۱ صبح یکی از خانم هایی که دیشب مهمون بوده زنگ میزنه
به صغرا خانم و میگه:
“صغرا جون ممنون بخاطر پذیرایی دیشب؛ والله زنگ زدم بگم دیشب این بچه
ها حواسم را پرت کردن یادم رفت ازت خداحافظی کنم!!!
خنده بازار2
دارم به خواهر زاده ام دیکته می گم… رسیده آخر خط، می گه برم سر خط؟
پـَـ نه پَــ، بقیشو رو فرش بنویس!
داشتیم تو خیابون قدم می زدیم که یهو صداى ترمز شدیدى اومد و دو تا پا که
یکى عمودى یکى افقى رو هوا بود… خلاصه ملت جمع شدن بالای سر طرف، که در
این هنگام راننده پیاده شد و در کمال خونسردى گفت: آقا چیزیتون شد؟
یارو هم با همون وضع و صورت خونى مالى در حالی که به سختى نفس می کشید گفت: پـَـ نه پَــ، خودمو انداختم زمین از داور پنالتى بگیرم!
راننده گفت: نمکدون! منظورم اینه که می خواى زنگ بزنم اورژانس؟
یارو گفت: پـَـ نه پَــ، زنگ بزن برنامه نود، عادل اینا کارشناسى کنن صحنه پنالتى بود یا نه
تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن. مامان اومده می گه چیزی شکوندی؟
پـَـ نه پَــ، شیشه نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حالکنین!
کله صبحی رفیقم میخواست بیاد درس بخونیم، بهش زنگ زدم گفتم دوتا نون هم بگیر بیار.
گفت واسه صبحونه؟
پـَـ نه پَــ، واسه ذخیره سازی تو روزای سخت زمستون!
خواهرم از بیرون میاد خونه… میبینه پشت سیستمم… می گه کامپیوتر روشن
کردی؟ پـَـ نه پَــ، دکتر گفته بشین جلوی مانیتور خاموش زل بزن بهش واسه
چشات خوبه!
تو هواپیما نشستم دارم دعا میخونم بغل دستیم میگه دعا میکنی سالم برسی؟
پـَـ نه پَــ، دوست دارم صحنه سقوط هواپیما رو از نزدیک ببینم دعا میکنم سقوط کنیم!
زنه شکمش اومده جلو، رفیق ما می پرسه این خانم حامله است؟
پـَـ نه پَــ، این زن آقا گرگه است، شنگول رو خودش خورده، منگول رو داده به شوهرش!
کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده:
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟
پـَـ نه پَــ، می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام!
دم دستشویی عمومی ایستاده ام تا نفر قبلی بیاد بیرون، اومده بیرون، می بینه دارم پیچ و تاب می خورم می گه دستشویی داری؟
پـَـ نه پَــ، دارم با صدای موزیکی که نواختی تمرین رقص عربی می کنم!
یه توپ دارم قلقلیه… پـَـ نه پَــ، می خواستی مکعب مستطیل باشه!
سرخ و سفید و آبیه… پـَـ نه پَــ، زیتونی و نقره ای و سبز یشمیه!
می زنم زمین هوا می ره… پـَـ نه پَــ، زمینو سوراخ می کنه می ره تو زیر زمین، بقله دبه ترشیا!
نمی دونی تا کجا می ره… پـَـ نه پَــ، بنده خط کشم، می دونم دقیقا کجا می ره!
من این توپو نداشتم… پـَـ نه پَــ، داشتی! الان اسکلی داری خاطره تعریف می کنی!
مشقامو خوب نوشتم. بابام بهم عیدی داد… پـَـ نه پَــ، می خواستی دم عیدی بخوابونه تو دهنت!
یه توپ قلقلی داد… پـَـ نه پَــ، تو این گرونی می خوای سویچ لکسوز بهت بده!
شمع های ماشینم سوخته، رفتم تعمیرگاه…
می پرسه عوضشون کنم؟ پـَـ نه پَــ، فوتشون کن تا صد سال زنده باشی!
زنگ زدیم ۱۱۰ می گم آقا این جا دزد اومده، ما گرفتیمش لطفاً کسی رو بفرستید. می پرسه می خواهید ازش شکایت کنید؟
پـَـ نه پَــ، زنگ زدیم بگیم وسیله همراش نیست شما تا یه جایی برسونیدش، تو خیابون نمونه این موقع شب!
بسته سیگارمو گرفته که از توش سیگار برداره… می گه اِ اِ اِ همین یه نخه؟
پـَـ نه پَــ، این یه دونه چشم گذاشته، بقیه رفتن قایم شدن!
دوستم می گه امروز چندمه؟ می گم یکم. می گه یکم مرداد؟
پـَـ نه پَــ، امروز یکم فروردینه… عیدت مبارک عمو جون یه بوس بده!
به برادرم می گم تلویزیون رو بزن کانال دو… می گه روشنش کنم؟
پـَـ نه پَــ، تو بزن دو… من هُل می دم روشن شه!
به مامانم می گم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام، هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان… می گه: یعنی زن می خوای پدرسوخته؟
می گم پـَـ نه پَــ، یه داداش توپول موپول می خواستم روم نمی شه به بابا بگم.
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان. مسئول اونجا می گه: اومدی عیادت؟
پـَـ نه پَــ، اومدم ۲ تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم!
به داداشم می گم برو عصای آقاجون رو بیار؛ می گه مگه آقاجون می خواد بره؟
پـَـ نه پَــ، می خواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه!
هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم… آمپولا رو دادم به پرستاره… می گه آمپول بزنم؟
پـَـ نه پَــ، توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!
نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس. راننده می گه: می خوای سوار شی؟
میگم پـَـ نه پَــ، اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم!
همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟ می گه می خوای غذا درست کنی؟
پـَـ نه پَــ، می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره
بهش می گم با من ازدواج می کنی؟ می گه داری بهم پیشنهاد می دی؟
پـَـ نه پَــ، می خوام غیر مستقیم حالیت کنم مامانت تصادف کرده بری بیمارستان!
گردآوری: مجله آنلاین روزِ شادی
خنده بازار 1
پسر خالم با فک و فامیل خودش و نامزدش رفته محضر ! حاجیه می گه سلامتی اومدین عقد کنید؟ اونم در اومده گفته ، پـَـ نـَـ پـَـ اومدم نن جونمو برای شما صیغه کنم ، اینارم آوردم شاهد !
تلویزیون میگه انقلابیون لیبی دارن در به در دنبال سرهنگ قذافی می گردن. مامانم میگه می خان پیداش کنن محاکمه اش کنن . پـَـ نـَـ پـَـ می خوان پیداش کنن و ازش خواهش کنن برای انتخابات ریاست جمهوری دور بعد کاندید شه .
میبینه رفتم هندونه خریدما میگه هندونه ست؟ پـَـ نـَـ پـَـ طالبیه زیادی گذاشتن بزرگ شه شده این!
رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر، یارو گفت: راحت باشه؟ نــه پـَـــ پـَـــ خار داشته باشه...
استادم بهم میگه چشمات ضعیفه كه عینك زدی؟ میگم: پـَـــ نــه پـَـــ گذاشتمشون پشت ویترین تا یكی بیاد بخردشون
رفتیم با دوستم شمال.. با ترس میگه حالا بریم تو اب شنا کنیم؟ پـَـ نـَـ پـَـ الان میگم حضرت موسی بیاد با عصا دریا رو بشکافه تو برو توش قدم بزن
تو جنگل داشتیم پیاده روی می کردیم یهو صدای غرش خرس اومد دوستم گفت: رضا خرس بود؟
گفتم : پـَـ نـَـ پـَـ متین دو حنجره بود داشت صداشُ تو هوای آزاد چک می کرد!!!
با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم
به دوستم میگم ببین تن ماهی تاریخ انقضاش کیه؟ میگه یعنی تاریخ خراب شدنش؟ گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ تاریخ عروسی ننه بابای ماهی اس میخوام واسشون جشن سالگرد بگیرم
رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟
میگه برا کباب؟
پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم میخوام
کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه
تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی میگشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو میخونه. بعد میگه دنبال قبر کسی میگردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه
ساعت ۱۱ اومدم خونه مامانم میگه الان اومدی؟ میگم په نه! ۲ساعت پیش اومدم الان تکرارش داره پخش میکنه
رفتم رستوران به پیش خدمتش میگم میشه منو بدین ..میگه میخوای غذا سفارش بدی؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواستم ببینم منویه غذاتون چی کم داره بگم مامانم بپزه براتون بیارم
گفتم غم تو دارم..گفتا غمت سر آید…
گفتم نه پ میخوای یه عمری غم تو رو داشته باشم…
من یه نفر فقط تو تاکسیم، پولو دادم به راننده…
میگه: یه نفر؟
میگم: پـَـَـ نــه پـَـَــــ ۴تا حساب کن مشتری شیم!!
مگس اومده تو خونه رفتم حشره کش آوردم مامانم میگه میخوای بکشیش؟ پـَـَـ نــه پـَـَـ ،
میخوام بزنم زیر بغلش بوی عرق نده
به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!
نه پـــــ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!!
تو تاکسی کناریم به راننده گفت من بچه امام حسینم ، راننده پرسید میدون امام حسین؟ گفتم: پــــ ن پــــــ ایشون خود علی اصغره ماشالله بزرگ شده مرد شده
رفتم داروخونه…میگم باند دارین؟میگه واسه زخم؟…پ نه پ…بانده فرودگاه حیاط خونمون خراب شده…بابام همینجور داره با هواپیماش دوره خونه میچرخه.!!
رفتیم رستوران گارسون اومده میگه چیزی میل دارین؟؟؟
گفتم پ نه پ غدامونو همین الان خوردیم گفتیم بیایم اینجا آروقشو بزنیم دور هم بخندیم!!
سر سفره عقد ، حاج آقا: آیا بنده وکیلم ؟ عروس: پـَـــ نــه پـَـــ متهمی !
شعر غدیر
مژده که عید غدیر پیک نشاط آورست
بهر ستمدیدگان عدل علی داورست
آمده از آسمان حکم ولای علی
منجی امر خدا خاتم پیغمبر است
تا زجحاز شتر ساخته اند منبری
احمد مرسل نگر بر سرآن منبر است
خوب این یه شعری بود از پدر بزرگ مرحومم که فقط این مقدار از این شعر رو حفظ بودم (انشالله که درست نوشته باشم)، اگه بقیش یادم اومد میزارم . شما هم اگه خوشت اومد برای شادی روحش یه فاتحه بخون ... متشکرم
غدیر خم
در غدير چه گذشت؟
يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين .
اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده كاملا به مردم برسان; اگر آن را [به جهاتى مانند تقيه و ...] ابلاغ نكنى، رسالتخداوند را انجام ندادهاى. خداوند تو را از جميع خطرات [احتمالى] نگاه مىدارد و خداوند جمعيت كافران [لجوج] را هدايت نمىكند.
با رسیدن به محل موعود...
برای دیدن بقیه متن به ادامه مطلب بروید...