موضوع 9-جريان الكتريكي

جريان الكتريكي

 

جريان الكتريكي در واقع همان حركت بارهاي الكتريكي است.

 

انرژي الكتريكي نسبت به ساير انرژي هاي ديگر مزاياي دارد:

1- اين انرژي به آساني به انرژي هاي ديگر مانند گرما، انرژي مكانيكي، صوت و نور تبديل مي شود.

2- انرژي الكتريكي را به سهولت مي توان قطع يا برقرار كرد.

 

انواع جريان الكتريسيته:

در وسايل برقي دو نوع جريان الكتريسيته مورد استفاده قرار مي گيرد.

1- جريان مستقيم (D.C):

جريان مستقيم هميشه در يك جهت حركت مي كند.

 

2-جريان متناوب(A.C):

جهت جريان متناوب در هر ثانيه بارها تغيير مي كند.

 

براي آنكه جريان الكتريكي برقرار بماند، باربه يك مسير بسته نياز دارد، تا در آن شارش كند. مسيري كه بارها در آن حركت مي كنند. «مدار الكتريكي» ناميده مي شود.

 

توجه: براي نمايش قطعه هاي متداولي كه در مدارهاي الكتريكي به كار مي روند، از نمادهاي ويژه اي استفاده مي شود.

 

 

هر مدار الكتريكي ساده، شامل يك مولد،لامپ، كليد و سيم هاي رابط است. هرگاه در مدار كليد بسته شود جريان الكتريكي برقرار مي شود و لامپ روشن مي شود.

 

سيم هاي مخصوص سيم پيچي از دو قسمت درست شده اند. يك قسمت، رشته هاي باريكي هستند كه در داخل قرار دارند و قسمت ديگر روكش آن است قسمت مركزي از يك نوع فلز(معمولا مس) تشكيل شده است و قسمت خارجي آن پلاستيكي است.

 

به موادي كه جريان برق را از خود عبور مي دهند رسانا مي گويند. تمام فلزات از جمله مس رسانا هستند.

در مواد رسانا تعداد بي شماري الكترون آزاد وجود دارد. اين الكترونها با جابه جا شدن در داخل رسانا، باعث جابه جايي بارالكتريكي از داخل رسانا مي شوند.

 

به موادي كه جريان برق را از خود عبور نمي دهند، نارسانا مي گويند. روكش پلاستيكي سيم وبيش تر غير فلزات نارسانا هستند، در اجسام نارسانا به تعدادي كافي الكترون آزاد براي جابه جايي وجود ندارد، در نتيجه وقتي به يك جسم نارسانا الكترون اضافه يا كاسته مي شود جسم داراي بارالكتريكي مي شود و بارالكتريكي در همان محل، ساكن باقي مي ماند و جابه جا نمي شود.

 

اختلاف پتانسيل الكتريكي:

در يك مدار الكتريكي، در صورتي كه مدار به درستي بسته شده باشد؛ جريان الكتريكي به وجود مي آيد و لامپ روشن مي شود. براي به وجود آمدن جريان الكتريكي وجود قوه يا باتري ضروري است.

 

به قوه و باتري مولد جريان الكتريكي گفته مي شود. در يك مولد صورتي از انرژي به انرژی الكتريكي تبديل مي شود. مولدها انواع متفاوتي دارند:

1- پيل شيميايي:

در پيل هاي شيميايي، انرژي حاصل از يك واكنش شيميايي به انرژي الكتريكي تبديل مي شود. هر پيل ساده از دو ميله غير هم جنس رسانا تشكيل يافته كه در محدوده اي از اسيد يا باز يا نمك كه به آن الكتروليت مي گويند فرو برده شده است.

يك پيل ساده از دو تيغه رسانا (الكترودهاي) متفاوت مس و روي ساخته شده است كه در درون آن محلول رقيق سولفوريك اسيد قرار دارد. وقتي دو تيغه بايك رشته سيم به هم متصل شوند روي در اسيد حل مي شود و جريان الكترون ها در سيم از روي به طرف سيم برقرار مي شود.

تيغه ي روي را كه داراي بار منفي است قطب منفي يا الكترود منفي و تيغه مس را كه بارالكتريكي مثبت است قطب مثبت يا الكترود مثبت مي نامند.

 

2- پيل خشك:

پيل هايي كه در چراغ قوه مورد استفاده قرار مي گيرند، پيل خشك مي نامند.

ظرف محتوي الكتروليت از روي ساخته شده است كه خود قطب منفي پيل را تشكيل مي دهد. قطب مثبت آن ميله اي از جنس كربن است. الكتروليت آن خميري از آمونيوم كلريد (نشادر) و يك ماده ژلاتيني است. براي جلوگيري از خشك شدن خمير قسمت بالاي پيل را با يك ورقه فيبر توسط قير كاملا مسدود مي كنند.

هر مولد جریان الكتريكي داراي يك مشخصه به نام ولتاژ يا اختلاف پتانسيل الكتريي است.

اختلاف پتانسيل الكتريكي، عامل ايجاد جريان الكتريكي در مدار است. يعني براي ايجاد جريان در يك مدار، بايد توسط يك مولد، بين دو سر مدار، اختلاف پتانسيل برقرار كنيم، جريان الكتريكي همواره از جسمي كه پتانسيل الكتريكي بيش تري دارد به جسمي كه پتانسيل كمتري دارد مي باشد.

 

اختلاف پتانسيل الكتريكي را با علامت V نشان مي دهند و واحد آن ولت (V) است.

اختلاف پتانسيل الكتريكي بين دو نقطه را با وسيله اي به نام "ولت سنج" اندازه مي گيريم.

ولت سنج همواره در مدار به شكل موازي با بقيه اجزاي مدار قرار مي گيرد.

 

نكته: اختلاف پتانسيل بين پايانه هاي قوه ي معمولی برابر 5/1 ولت, باتري ماشين هاي معمولي 12 ولت و كاميون ها 24 ولت يا بيش تر است.

شدت جريان الكتريكي:

در شكل مقابل سيم رسانايي نشان داده شده است. در قسمت "الف" وقتي در دو سر رسانا اختلاف پتانسيل وجود ندارد الكترونهاي آزادي كه در مدت زمان مشخصی از مقطع AA' از راست  به چپ در حركت اند با الكترونهاي آزادي كه در همان زمان از همان مقطع از چپ به راست در حركت اند برابرند يعني به طور متوسط بار خالصي كه از مقطع AA' يا هر مقطع عرضي ديگر رسانا مي گذرد، در يك مدت زمان مشخص برابر صفر است.

هنگامي كه دوسر رسانا را به باتري وصل مي كنيم، بين دو سر آن اختلاف پتانسيل الكتريكي اعمال مي شود، مولد با صرف انرژي الكترونهاي آزاد را وادار به حركت مي كند و مي گوييم جريان الكتريكي برقرار است. (شكل ب)

  (الف)

    (ب)

 

توجه: در مايعات و گازها يونهاي مثبت و منفي و الكترونها اما در رساناهاي فلزي تنها الكترونهاي آزاد    مي توانند شارش كنند.

 

نكته: نسبت بار الكتريكي شارش شده از هر مقطع مدار به زمان شارش بار، يعني آهنگ شارش بارالكتريكي را شدت جريان الكتريكي مي گويند.

 

شدت جريان الكتريكي را با نماد I نشان مي دهند و يكاي آن آمپر است.

 q= مقدار بار الكتريكي عبوري از مدار بر حسب كولن (C)

t = مدت زمان شارش بار الكتريكي برحسب ثانيه (S)

= I شدت جريان برحسب آمپر

 

توجه: تجربه نشان مي دهد كه اگر ولتاژ مولد جريان الكتريكي در يك مدار افزايش يابد، مقدار جريان الكتريكي در مدار به همان نسبت افزايش مي يابد.

 

نكته1: شدت جريان هر مدار با وسيله اي به نام آمپرسنج بر حسب يكاي آمپر اندازه گيري مي شود.

نكته2: آمپر سنج هميشه در مدار به شكل سري (متوالي) با بقيه اجزاي مدار قرار مي گيرد.

 

مقاومت الكتريكي:

وقتي جريان الكتريكي از يك رسانا – مانند رشته ي درون لامپ – مي گذرد، مقداري از انرژي الكتريكي به انرژي گرمايي تبديل شده و باعث گرم شدن لامپ مي شود.

وقتي در يك رسانا را به مولد وصل مي كنيم، اختلاف پتانسيل الكتريكي مولد، باعث مي شود كه الكترونهاي آزاد، در مدار حركت مي كنند. در واقع مولد به الكترونهاي آزاد موجود در رسانا انرژي مي دهد. با تبديل انرژي پتانسيل به انرژي جنبشي (حركتي) الكترونها در رسانا به حركت در مي آيند الكترونها ضمن حركت در رسانا با ذره هاي سازنده ي آن برخورد كرده و در نتيجه رسانا گرم مي شود. اين عمل مرتبا تكرار مي شود يعني مولد به الكترونها انرژي مي دهد و انرژي الكترونها در برخورد با ذره هاي مرتعش رسانا به گرما تبديل مي شود.

به همين دليل بعد از مدتي كه از مولد استفاده مي شود، انرژي آن تمام خواهد شد.

مقاومت رسانا در مقابل حركت الكترونها را "مقاومت الكتريكي" رسانا مي گويند.

 

عوامل موثر در مقاومت الكتريكي رساناهاي فلزي:

مقاومت يك رساناي فلزي در دماي ثابت به عوامل زير بستگي دارد:

1- طول رسانا:

هر چه طول سيم بلند تر باشد مقاومت الكتريكي آن بيش تر است. به عبارت ديگر مقاومت الكتريكي باطول سيم رابطه مستقيم دارد. طول سيم را با L نمايش مي دهند و يكاي اندازه گيري آن متر است.

 

2- سطح مقطع رسانا:

مقاومت الكتريكي سيم هاي نازك بيش تر از سيم هاي كلفت است. به عبارت ديگر مقاومت الكتريكي با سطح مقطع سيم رابطه عكس دارد. سطح مقطع سيم را با A نمايش مي دهند و يكاي اندازه گيري آن مترمربع (m2) است.

 

3- جنس رسانا (مقاومت ويژه):

مقاومت ويژه ي پاره اي از رساناها مانند نقره و مس كم و پاره اي ديگر مانند تنگستن و آهن نسبتا زياد است.

مقاومت ويژه را با ρ نمايش مي دهند و يكاي اندازه گيري آن اهم متر (W.m)است.

با توجه به مطالب گفته شده، مقاومت يك رسانا از رابطه ي زير به دست مي آيد.

 

R مقاومت الكتريكي است و برحسب "اهم" اندازه گيري مي شود.

واحد مقاومت به افتخار خدمات علمي (گئورك زيمون اهم) نامگذاري شده است و نماد آن W (امگا) مي باشد.

مقاومت الكتريكي رسانا را با وسيله اي به نام "اهم متر" اندازه مي گيرند.

اگر اين وسيله، همراه با ولت سنج و آمپر سنج يك دستگاه را تشكيل دهند آوومتر "AVO metre" ناميده مي شود. (A براي اندازه گيري آمپر، V براي ولت و o براي اهم است)

 

قانون اهم:

آزمايش ها نشان مي دهد كه هر چه مقدار مقاومت الكتريكي يك مدار بيش تر باشد، شدت جريان الكتريكي در آن مدار كم تر است. از اين رو مي توان نتيجه گرفت كه در يك مدار الكتريكي بين شدت جريان مدار، ولتاژ و مقاومت الكتريكي رابطه ي زير وجود دارد.

 

مثلث اهم:

قانون اهم را مي توان در مثلث مقابل قرار دارد. بنابر اين دست خود را بر روي كميت مورد نظر قرار        مي دهيم و عمليات رياضي باقيمانده را انجام مي دهیم.

 

توجه: مقاومت الكتريكي يك رسانا با تغيير دما تغيير مي كند. در رساناهاي فلزي افزايش دما سبب افزايش مقاومت ويژه در نتيجه افزايش مقاومت رسانا مي شود.

 

مثال: به دو سر يك لامپ اختلاف پتانسيل 220 ولت وصل است. اگر شدت جريان در لامپ برابر 5/0 آمپر باشد مقاومت الكتريكي لامپ چند اهم است؟

 

اتصال پيل ها:

1- اتصال سري همسو:

اگر قطب مثبت هر پيل به قطب منفي مجاورش متصل شود اتصال را سري همسو مي نامند و جهت جريان هايي كه پیل ها به مدار می فرستند همسو است.

مثال: اگر در يك مدار به جاي يك فوه 5/1 ولتی از دو قوه 5/1 ولتی كه به طور سري به هم وصل شده اند استفاده كنيم، در مجموع اختلاف پتانسيل قوه ها برابر 3 ولت مي شود.

مجموع نيروي محركه بيل هاي متصل به هم=نيروي محركه پيل معادل

توجه: در صورتيكه يك يا چند پیل در خلاف جهت ساير پيل ها قرار داشته باشند، نيروي محركه آن هارا از بقيه كم مي كنيم.

2-اتصال موازي همسو: در اين اتصال قطب هاي همنام پيل ها دوبه دو به هم وصل شده اند و ولتاژ دو سر همه پيل ها مساوي است.

نيروي محركه يكي از پيل ها= نيروي محركه بيل معادل اتصال موازي همسو

 

به هم بستن مقاومت ها:

1- مقاومت هاي متوالي:

اگر چند مقاومت مانند R1و R2و R3يكي به دنبال ديگري بسته شود به طوريكه از همه آن ها شدت جريان I بگذرد، مي گوييم كه مقاومت ها به طور متوالي به هم بسته شده اند، در اين صورت مقاومت معادل از مجموع اين مقاومت ها به دست مي آيد.

R=R1+R2+R3

 

در مقاوت هاي سري شدت جريان در طول مسير يكسان است. پس I1=I2=I3

اما ولتاژ معادل برابر است با: V=V1+V2+V3

 

2- مقاومت هاي موازي:

مقاومت ها را در صورتي موازي مي گويند كه هر يك از آنها بين دو نقطه از يك مدار بسته شود.

اختلاف پتانسيل دو سر همه مقاومت هاي موازي يكي است ولي جريان كل مدار بين آنها تقسيم مي شود.

مقاومت معادل از رابطه ي زير به دست مي آيد:

 

اختلاف پتانسيل دو سر همه مقاومت هاي موازي يكسان است پس V1=V2=V3

در مقاومت هاي موازي جريان بين مقاومت ها تقسيم مي شود پس I=I1+I2+I3 

 

مثال: در شكل مقابل، قسمتي از يك مدار نشان داده شده است. مقاومت معادل آن چند اهم است؟

پاسخ: مقاومت هاي 6و4 اهمي به طور سري به يكديگر متصل شده اند پس مقاومت معادل آن ها برابر است با:

R'=R۱+R۲=۶+۴=۱۰Ω

 

مقاومت Wر10('R) و مقاومت 40 اهمي به طور موازي با يكديگر بسته شده اند بنابراين مقاومت معادل آنها برابر است با:

 

آهنربا:

يونانيان باستان بيش از 2500 سال پيش با پديده ي آهن ربا آشنا بودند، تالس كه اغلب از او به عنوان پدر علم يونان ياد مي شود، ماده ي كاني مگنتيت (Fe3O4) را كه آهن مي ربايد مي شناخت، ماده ي داراي چنين ويژگي را آهن ربا مي گويند. مشهور است كه اين ماده براي نخستين بار در محلي به نام "مگنزيا" در آسياي صغير (تركيه ي امروز) مشاهده است.

خاصيت آهنربايي در آهن، نيكل، كبالت و پاره اي از تركيبات و آلياژهاي آن ها نيز وجود دارد.

آهن ربا را با توجه به نوع كاربردي كه دارند، به شكل هاي مختلف (ميله اي،نعلي شكل، تيغه اي و...) مي سازند.

 

قطب هاي آهنربا:

يك آهنربا به هر شكلي كه ساخته شده باشد، داراي دو قطب است.

اگر يك آهنربا را درون ظرفي پر از ميخ هاي كوچك يا براده هاي آهن فرو ببريد و سپس بيرون بياوريد مشاهده خواهيد كرد كه ربايش و تراكم براده هاي آهن در دو ناحيه آهنربا بيش از جاهاي ديگر است.

به ناحيه هايي از آهن ربا كه براده هاي بيشتري را جذب مي كند و خاصيت آهنربايي در آن نواحي بيش تر است، قطب هاي آهنربا مي گويند.

 

توجه: در آهنرباي نعلي شكل، يكي از شاخه ها قطب N و شاخه ي ديگر قطب S است. در آهنرباي حلقه اي معمولا دو سمت بالا و پايين آهنربا قطب ها را تشكيل مي دهند.

 

اگر آهنربا را دور از چيزهاي آهني، آزادانه بياويزيم هميشه در راستاي شمال – جنوب جغرافيايي محل آزمايش قرار مي گيرد، از اين رو قطب هاي آهن ربا را به قطب N يا شمال ياب و قطب S جنوب ياب نامگذاري كرده اند.

 

يكي از ويژگي هاي جالب آهن ربا اين است كه اگر آهن ربايي را به دو یا چند قطعه بشكنيم، هر قطعه نيز خود يك آهن ربا با دو قطب S,N است آزمايش ها نشان داده است كه هر قدر اين عمل شكستن را ادامه بدهيم، بازهم قطعه هاي حاصل داراي دو قطب S,N خواهد بود. پس مي توان نتيجه گرفت كه قطب N از قطب S حدا شدني نيست و كوچكترين ذره هاي تشكيل دهنده ي آهن رباها (يعني اتم ها يا مولكول ها) نيز آهنربا هستند و دو قطب S,N دارند.

اين آهنرباهاي كوچك را دو قطبي مغناطيسي مي نامند زيرا هر يك همواره دو قطب S,N دارند.

 خطي را كه دو قطب يك دو قطبي مغناطيسي را به هم وصل مي كند. محور مغناطيسي آن مي نامند.يك دو قطبي مغناطيسي را با يك پيكان نشان مي هند.

موادي را كه اتم ها يا مولكول هاي سازنده آن ها خاصيت مغناطيسي دارند، مواد مغناطيسي مي نامند. نحوه ي سمت گيري دو قطبي هاي مغناطيسي كوچك در مواد مغناطيسي مختلف، متفاوت است، به همين دليل از لحاظ ويژگي هاي مغناطيسي با هم تفاوت دارند.

 

مواد پارامغناطيس:

دو قطبي هاي مغناطيسي در يك ماده ي پارامغناطيسي داراي سمت گيري مشخص و منظمي نيستند و در جهت هاي كاتوره اي قرار دارند. در نتيجه اين مواد خاصيت مغناطيسي ندارند. اگر آن ها را درون يك ميدان مغناطيسي (مثلا نزديك آهنربا) قرار دهيم دو قطبي هاي كوچك مانند عقربه هاي مغناطيسي در نزديكي آهنربا رفتار مي كنند و در راستاي خطوط ميدان منظم مي شوند. هر چه ميدان مغناطيسي قوي تر باشد، خاصيت مغناطيسي ماده بيش تر مي شود.

اگر آهنربا را از اين مواد دور كنيم، دو قطبي هاي مغناطيسي دوباره به سرعت به وضعيت كاتوره اي قبلي بر مي گردند.

منگنز، پلاتين، آلومينيوم، اكسيژن، اكسيدازت، فلزات قليايي و قلیایی خاكي از جمله مواد پارامغناطيسي هستند.

 

مواد فرو مغناطيس:

در بعضي از مواد دو قطبي هاي مغناطيسي كوچك به طور طبيعي تمايل دارند با يكديگر هم خط شوند.اين مواد را فرو مغناطيس مي نامند. در برخي از مواد فرومغناطيس مانند آهن، كبالت و نيكل در صورتي كه خالص باشند، با قرار گرفتن در يك ميدان مغناطيسي به سهولت آهنربا مي شوند و به راحتي نيز خاصيت آهنربايي خود را از دست مي دهند. به اين مواد،"فرو مغناطيس نرم" گفته مي شود.

مواد فرومغناطيس نرم با حذف ميدان مغناطيسي خارجي خاصيت آهنربايي خود را از دست مي دهند و به همين دليل براي ساختن آهنرباهاي الكتريكي(آهنرباهاي غير دايم) مناسب هستند.

برخي ديگر از مواد مانند فولاد (آهن به اضافه دو درصدكربن), آلياژهاي ديگري از آهن، كبالت و نيكل به سختي آهنربا مي شوند به اين مواد فرومغناطيس سخت مي گويند. اين گونه مواد، پس از برداشتن ميدان مغناطيسي خارجي، ماده فرو مغناطيس سخت، خاصيت آهنربايي خود را حفظ مي كنند، به همين دليل اين مواد براي ساختن آهنرباي دائمي مناسب هستند.

 

اثر قطب هاي آهنربا:

قطب هاي همنام (N,NS,S) يكديگر را مي رانند.

قطب هاي ناهمنام (N,S) يكديگر را مي ربايند.

 

ساخت آهن ربا:

آهنربا معمولا به سه روش مالش، القا و الكتريكي ساخته مي شود.

1) مالش:

اگر ميله فولادي را مطابق شكل به وسيله يك آهنربا مالش دهيم ميله خاصيت مغناطيسي پيدا كرده و آهنربا مي شود. در اين روش قطبي كه در انتهاي مسير، مالش به وجود مي آيد مخالف قطب مالش دهنده است.

 

2) القاي مغناطيسي:

اگر يك سر آهنرباي ميله اي را به چند ميخ آهني كوچك نزديك كنيم مشاهده مي شود كه ميخ ها جذب آهن ربا شده و هر يك ميخ مي تواند ميخ ديگري را جذب مي كند. در واقع ميخ اولي توسط آهن ربا به يك آهنربا تبديل شده كه توانسته است ميخ دومي را جذب كند. به همين ترتيب ميخ هاي بعدي نيز آهنربا شده اند. به اين ترتيب يك زنجير مغناطيسي ساخته شده است.

اگر آهنرباي قويتري داشته باشيم مي توانيم زنجير بلندتري بسازيم.

 

ايجاد خاصيت مغناطيسي در يك آهن توسط يك آهن ربا بدون تماس با آن، را القاي مغناطيسي مي نامند.

آهن ربا ابتدا سنجاق یا يك ماده ي مغناطيسي را طوري به آهن ربا تبديل مي كند كه قطب هاي ناهمنام آهنربا و سنجاق در مجاورت يكديگر واقع شوند، در اين حالت نيروي جاذبه مغناطيسي بين قطب هاي ناهمنام، باعث جذب سنجاق توسط آهنربا مي شود.

 

3) روش الكتريكي:

براي آن كه يك آهنرباي الكتريكي بسازيم، كافي است يك قطعه آهن را در داخل يك سيملوله كه از چندين دور تشكيل شده قرار داده و جريان مستقيمي به مدت چند ثانيه از آن بگذرانيم، قطب آهنربايي كه ايجاد مي شود به جهت جريان از سيملوله بستگي دارد. اگر سيم پيچ را طوري دست خود بگيريم كه چهار انگشت پيچيده شده در جهت جريان قرار گيرد، انگشت شست، قطب N را نشان مي دهد.

 

توانايي آهنرباهاي الكتريكي به سه عامل بستگي دارد:

1) شمار دورهاي سيملوله هر چه عده دورهاي سيملوله بيشتر باشد، آهنرباي الكتريكي قويتر خواهد بود.

2) جرياني كه از سيملوله مي گذرد هر چه شدت جريان عبوري از سيملوله بيش تر باشد, آهن ربا الکتریکی قویتر خواهد بود.

3) شكل هسته سيملوله

 

نكته: مهم ترين عواملي كه خاصيت آهنربايي را ضعيف مي كنند، گرما و ضربه هستند براي جلوگيري از ضعيف شدن آهنربا، بايد:

1- از وارد شدن ضربه به آن جلوگيري شود.

2- از قرار دادن آن در محل گرم خودداري كنيم.

3- آهنربا را به صورت دوتايي به نحوي كه قطب N هر يك در مجاورت قطب S ديگري قرار داشته باشد، نگهداري كنيم يا آن ها را به يك جسم آهني بچسبانیم.

دو قطعه آهن نرم كه در دو قطب آهنربا قرار مي گيرند، بنا به خاصيت القا آهنربا مي شوند.

 

موضوع 8-بار الکتریکی

انسان از زمانهاي دور با پديده هايي مشابه آنچه شما ديديد آشنا بوده است. بررسي اين پديده ها براي درك علت آنها باعث پيشرفت دانش و فناوري بسيار گسترده اي در اين زمينه شده است.

به اين مبحث از دانش، الكتريسيته گفته مي شود. واژه الكتريسيته از نام يوناني «الكترون» به معناي «كهربا» گرفته شده است.

براي بررسي الكتريسيته، ابتدا بايد با كميتي به نام «بار الكتريكي» آشنا شويم.

 

وقتي ميله اي پلاستيكي را با پارچه پشمي مالش مي دهيم، به علت مالش ميله به پارچه، در ميله تغييري ايجاد مي شود و ميله خاصيت جديدي را پيدا مي كند. از اين رو تكه هاي كوچك كاغذ را جذب  مي كند. در اين صورت مي گوييم ميله داراي بار الكتريكي شده است. در واقع مالش سبب ايجاد بار الكتريكي در اجسام مي شود.

 

نيرويي كه اجسام داراي بار به يكديگر وارد مي كنند، نيروي الكتريكي مي ناميم.

 

 

بررسي و تحليل مشاهدات بالا دو واقعيت مهم را نشان مي دهد.

الف) نيروي الكتريكي موجود بين جسم هايي كه داراي بارالكتريكي هستند، گاهي ربايشي و گاهي رانشي است.

ب) دو نوع بار الكتريكي وجود دارد.

 

فرانكلين فيزيكدان آمريكايي براي تشخيص بارهاي الكتريكي از يكديگر آن ها را نامگذاري كرد:

او بار الكتريكي روي لاستيك و بادكنك (يا بارهاي مشابه) را بار الكتريكي منفي و بار الكتريكي روي شيشه، پارچه پشمي و (بارهاي مشابه آن) را بار الكتريكي مثبت ناميد.

 

دو قاعده ي اساسي الكتريسيته درباره نيروهايي كه دو جسم باردار به يكديگر وارد مي كنند.

 

1- دو جسم كه بار الكتريكي همنام دارند(هر دو منفي، يا هردو مثبت) بر يكديگر نيروي رانشي وارد     مي كنند.

 

2- دو جسم كه بار الكتريكي غير همنام (يكي منفي و ديگري مثبت) دارند، بر يك ديگر نيروي ربايشي وارد مي كنند.

 

مي دانيم كه همه مواد از اتم ساخته شده اند، هر اتم از تعدادي پروتون (p) و نوترون (n) كه هسته ي آن را مي سازند و تعدادي الكترون (e) كه به دور هسته در حال چرخش هستند، ساخته شده است.

 

بار الكتريكي مثبت به پروتون ها و بار الكتريكي منفي به الكترون ها و بار صفر به نوترون ها نسبت داده مي شود.

مقدار بار الكتريكي پروتون و الكترون يكسان است. بار الكتريكي الكترون و پروتون كه كوچكترين بارالكتريكي به شمار مي آيد بار پايه ناميده مي شود و با نماد e نمايش داده مي شود.

 

يكاي اندازه گيري بارالكتريكي كولن (c) نام دارد و مقدار آن برابر است با:      

e = ۱/۶ x ۱۰-۱۹ C              

بار الكترون با e- و بار پروتون با e+ نشان داده مي شود.

 

در يك اتم در حالت عادي پروتون ها هميشه با تعداد الكترون ها برابر است،در نتيجه، چون اتم در حالت عادي داراي دو نوع بار الكتريكي مثبت و منفي به مقدار مساوي است، اتم از نظر بارالكتريكي خنثي است.

 

اتم چگونه داراي بار الكتريكي مي شود:

الف) اگر از اتم، الكتروني جدا شود، چون تعداد پروتون هاي آن از تعداد الكترونهايش بيش تر مي شود. داراي بار الكتريكي مثبت مي شود.

ب) اگر تعدادي الكترون به يك اتم افزوده شود، چون تعداد الكترونهاي آن از تعداد پروتون هايش بيش تر  مي شود. داراي بارالكتريكي منفي مي شود.

 

نكته: اگر جسمي بر اثر دادن يا گرفتن الكترون، بار الكتريكي پيدا كند مي توان نوشت: q=n.e

q = بارالكتريكي بر حسب كولن

 n= تعداد الكترونهاي مبادله شده

 e= باريك الكترون

 

مثال: براي آنكه در جسمي خنثي بار الكتريكي 4/6 ميكروكولن ( 6-10 × 4/6 كولن ) ایجاد شود، چه تعداد الكترون بايد از آن گرفته شود؟

q = ۶/۴ x ۱۰-۶ C

e = ۱/۶ x ۱۰-۱۹ C

n = ?

 

تعداد الكترونهايي كه بايد از اتم گرفته شود.

 

توجه: باردار شدن اتم ها فقط از طريق انتقال الكترون انجام مي شود و پروتون ها در اين كار نقشي ندارند، زيرا پروتون ها ذرات سنگيني هستند كه با نيروي بسيار زيادي در هسته ي اتم نگه داشته شده اند و نمي توان آن ها را به راحتي الكترون از اتم جدا كرد.

 

پايستگي بار الكتريكي:

مي دانيم كه براي بارداركردن يك جسم بايد تعدادي الكترون به آن بدهيم و يا از آن بگيريم. در اين مبادله ي الكترون ها، هيچ گاه الكتروني توليد نمي شود و يا از بين نمي رود بلكه الكترون ها تنها از جسمي به جسم ديگر منتقل مي شوند.

لذا با توجه به اينكه الكترون داراي مقدار معيني بار الكتريكي است، مي توان گفت:

"بار الكتريكي به وجود نمي آيد و از بين نمي رود، بلكه از جسمي به جسم ديگر منتقل مي شود."

 

 اين اصل "پايستگي بار الكتريكي" ناميده مي شود.

 

مواد جامد را بر اساس رساناي الكتريكي آن به سه گروه رسانا، نيمه رسانا و نارسانا تقسيم بندي مي كنند.

 

1- در بعضي از مواد جامد الكترونهاي آخرين لايه هر اتم (الكترونهاي آزاد) مي توانند به آساني با گرفتن اندكي انرژي از اتم خود جدا شده و در داخل ماده جامد آزادانه جابه جا شوند. جابه جايي الكترون موجب رسانش الكتريكي ماده مي شود. اين گونه مواد را رساناي الكتريكي مي ناميم. جسم هايي مانند مس و ساير فلزات كه به علت داشتن الكترون آزاد، بار الكتريكي درون آن ها شارش مي كند رسانا مي نامند.

 

2- در مواد جامد ديگر، الكترون ها براي رها شدن از اتم يا مولكول خود، انرژي زيادي لازم دارند و چون معمولا اين انرژي را به دست نمي آورند نمي توانند آزادانه جابه جا شوند، اين گونه مواد را نارساناي الكتريكي (عايق يا دي الكتريك) مي نامند.

جسم هايي مانند ميله پلاستيكي و شيشه اي كه الكترون ها نمي توانند در آن ها آزادانه حركت كند و در نتيجه بار الكتريكي را از خود عبور نمي دهند، نارسانا مي نامند.

 

3- دسته ديگري از مواد وجود دارند كه در آن ها مقدار كمي الكترون به دليل ارتعاش هاي گرمايي يا عوامل ديگر، انرژي لازم براي رها شدن را به دست مي آورند و در رسانش الكتريكي شركت مي كنند. اين مواد را نيمه رسانا مي ناميم.

سيليسيوم وژرمانيوم از اين گروه مواد هستند. از نيم رسانا در ساختمان ديود، ترانزيستور و مدارهاي الكتريكي استفاده مي شود.

 

نكته: وقتي به يك جسم نارسانا بار التريكي داده مي شود، بار در محل داده شده بـه جـسـم باقي       مي ماند و در جسم جابه جا نمي شود ولي وقتي به جسم رسانا بارالكتريكي داده مي شود آن بارالكتريكي در محل داده شده ساكن نمي ماند و در سطح خارجی جسم توزيع مي شود. در يك جسم رساناي باردار در مكان هاي برجسته و تيز, تجمع بار بيش تر از ساير نقاط است.

 

الكتروسكوپ، آشكار ساز الكتريكي:

الكتروسكوپ وسيله اي است داراي يك ورقه ي طلا يا آلومينيوم كه روي يك تيغه فلزي قرار دارد. تيغه فلزي به يك كلاهك رسانا متصل شده است كه مجموع كلاهك، تيغه ي فلزي و ورق طلا در يك قاب عايق دارد.

 

الكتروسكوپ در موارد زير مورد استفاده قرار مي گيرد:

1- آيا جسم داراي بار الكتريكي است؟

2- جسم چه نوع باري دارد؟

3-جسم رساناست يا نارسانا؟

 

1) تشخيص وجود بار در اجسام به وسيله الكتروسكوپ

جسم را به آرامي به كلاهك الكتروسكوپ بدون باري نزديك مي كنيم و نزديك كلاهك نگاه می داريم. اگر جسم داراي بار الكتريكي باشد،با نزديك كردن آن الكترونهاي آزاد الكتروسكوپ تحت تاثير نيروهاي رانش و ربايش آن جابه جا شده و ورقه ها بارهاي همنام پيدا مي كنند و از هم جدا مي شوند. در صورتيكه جسم بدون بار الكتريكي باشد در ورقه ها هيچ تغييري مشاهده نمي شود.

 

2) تعيين نوع بارالكتريكي جسم

اگر الكتروسكوپ داراي بارالكتريكي باشد، وقتي ميله اي با بارالكتريكي غير هم نام به كلاهك الكتروسكوپ نزديك كنيم، زاويه دو ورقه طلا كم مي شود و اگر ميله اي با بار الكتريكي هم نام به كلاهك الكتروسكوپ نزديك كنيم، زاويه دو ورق طلا زياد مي شود.

 

3)جسم رساناست يا نارسانا

براي آنكه تعيين كنيم جسم رساناست يا نارسانا، هرگاه آن را به كلاهك الكتروسكوپ باردار تماس دهيم، اگر جسم رسانا باشد، قسمتي از بارهاي الكتريكي الكتروسكوپ به جسم منتقل شده و فاصله، دو ورقه طلا از هم كم مي شود و اگر جسم نارسانا باشد، بارالكتريكي به جسم منتقل نشده و فاصله ي ورقه ها از هم تغييري نمي كند.

 

ايجاد باردر الكتروسكوپ:

1- ايجاد بار توسط تماس:

وقتي ميله اي باردار را به كلاهك الكتروسكوپ تماس مي دهيم، قسمتي از بارهاي الكتريكي به كلاهك دستگاه منتقل مي شود.

در اين صورت الكتروسكوپ داراي بارالكتريكي مي گردد و بارهاي الكتريكي در آن پخش مي شود و ورقه هاي طلا داراي بارهاي الكتريكي هم نام شده و يكديگر را دفع مي كنند و از هم دور مي شوند.

 

2- ايجاد بار توسط القاء:

اجسام رسانا در اثر مالش باردار مي شوند اما بار آن ها به راحتي مي تواند به دست ما انتقال يابد و در آن ها باقي نمي ماند.

معمولا در اجسام رسانا از روش القا استفاده مي شود. در اين روش يك جسم رسانا را بدون تماس با آن باردار مي كنيم.

باردار كردن دو كره رسانا از طريق القاء:

 

 

مراحل باردار كردن يك كره رسانا از طريق القا:

 

الف) با نزديك ميله پلاستيكي باردار الكترونهاي آزاد كره به سمت راست حركت كرده و در سمت چپ كره بار مثبت به وجود مي آيد.

ب) با تماس كره به زمين، الكترونهاي آزاد از كره به زمين جاري مي شوند و بارهاي مثبت به دليل جاذبه بارهاي منفي ميله پلاستيكي جابه جا نمي شوند.

پ) تماس كره با زمين قطع مي شود(در مجاورت ميله باردار)

ت) با دور كردن ميله پلاستيكي از كره بارهاي مثبت در سطح كره پخش مي شوند.

 

مراحل باردار كردن الكتروسكوپ به روش القاء:

 

آذرخش (صاعقه)، برقگير:

ابرها به علت مالش به هوا يا كوه هاي بلند و يا القاي الكتريكي، داراي بارمثبت و يا منفي مي شوند. در بيش تر موارد، قسمت رو به پايين ابر (نزديك زمين) داراي بارمنفي و قسمت بالاي آن داراي بار مثبت   مي شود، اگر دو ابر چنان به هم نزديك شوند كه قسمت هايي از آن ها كه داراي بارهاي ناهمنام است، مجاور هم قرار گيرند، امكان دارد تخليه الكتريكي بين دو ابر صورت گيرد، كه معمولا با جرقه هاي بزرگ توليد گرما و صدا همراه است.
اين عمل را تخليه الكتريكي مي نامند.

به تخليه ي الكتريكي بين ابروزمين «آذرخش يا صاعقه» گفته مي شود.

 

برق گير يا رساناي آذرخش

آذرخش پديده ي بسيار خطرناكي است. زيرا در اثر شارش ناگهاني و بسيار عظيم بارالكتريكي انرژي زيادي را آزاد مي كند. اين پديده مي تواند به ساختمان ها و ... خسارت هاي جدي وارد سازد.

براي حفاظت ساختمان ها در برابر آذرخش، از وسيله اي به نام برق گير استفاده مي كنند.

برق گير كابل ضخيمي با نوك تيز است. قسمت نوك تيز برق گير را در بالاترين نقطه ي ساختمان نصب  مي كنند و انتهاي كابل آن را در اعماق مربوط به زمين قرار مي دهند، تيزي نوك كابل سبب مي شود كه در صورت به وجود آمدن آذرخش، خسارتي به ساختمان وارد نشود.

 

رسوب دهنده ي الكتريكي

دودهاي سياه غليظ و گرد و غباري كه از دودكش كارخانه ها بالا مي روند را مي توان توسط رسوب    دهنده ي الكتريكي از هوا جدا كرد و مانع ورود آن ها به هوا شد.

رسوب دهنده ي الكتريكي از توري فلزي نازكي با بارالكتريكي مثبت و دو تيغه فلزي كه به زمين متصل هستند تشكيل شده است. ذرات دود و گرد و غبار به هنگام عبور از ميان توري فلزي  داراي بار مثبت     مي شوند. ذره هاي دودباردار شده، از توري رانده مي شوند وروي تيغه ها رسوب مي كنند.به اين ترتيب از هوا جدا مي گردند، تيغه ها را گاه گاه بازدن ضربه مي تكانند تا دوباره آماده ی كار شوند.

موضوع 7-فشار

فشار

 

فشار

مقدار نيرويي است كه به طور عمود بر واحد سطح وارد مي شود.

 

عوامل موثر بر فشار:

1) مقدار نيرو:

فشار با نيروي وارده بر سطح رابطه مستقيم دارد يعني هر چه نيرو بيش تر باشد فشار بيش تر است.

يكاي اندازه گيري نيرو، نيوتن (N) بوده و با حرف F نمايش داده مي شود.

 

2) مساحت سطح:

مقدار فشار با مساحت سطح رابطه عكس دارد يعني هر چه سطح بزرگتر باشد، مقدار فشار كم تر است و بر عكس. يكاي اندازه گيري مساحت، سانتي متر مربع (cm2) يا متر مربع (m2) است و با حرف A  نمايش داده مي شود.

 

براي محاسبه فشار از فرمول زير استفاده مي شود:

 

با توجه به فرمول بالا, یکای اندازه گیری فشار عبارتند از:

1) نيوتن بر سانتي متر مربع (N/cm2)= اگر مقدار نيرو برحسب نيوتن و مساحت سطح بر حسب cm2 باشد,فشار برحسب (N/cm2) محاسبه مي شود.

2)پاسكال يا نيوتن بر مترمربع (N/m2)= اگر مقدار نيرو بر حسب نيوتن و مساحت سطح بر حسب m2  باشد فشار بر حسب N/m2 سنجيده مي 0شود.

 

يكاهاي ديگر فشار عبارتند از: اتمسفر (atm)- ميلي متر جيوه (mmHg) – سانتي متر جيوه (CmHg)     بار (bar)

 

مثال: وزن پسري 700 نيوتن است. سطح كف هر دو كفش او 250Cm2 است. فشاري كه اين پسر بر سطح زمين وارد مي كند چند پاسكال است؟

 

نكته: براي آنكه سانتي متر مربع را به متر مربع تبديل كنيم فقط كافي است عدد مورد نظر را در 4- 10 ضرب كنيم.

 

نكته: اگر راستاي نيروي F بر راستاي عمود بر سطح زاويه  Θ(تتا) بسازد،فشار از رابطه اي زير به دست مي آيد.

 

فشار مايعات:

مايع موجود در يك ظرف نيز به خاطر وزن خود بر بدنه ي ظرف فشار وارد مي آورد.

 

فشار مايعات به عوامل زير بستگي دارد:

1- چگالي (جرم حجمي):

فشار با چگالي مايع رابطه ي مستقيم دارد، يعني هر چه چگالي مايع بيش تر باشد فشار آن نيز بيش تر است. جرم واحد حجم از هر جسم را چگالي آن مي نامند.

 

- جرم با نماد m  نمايش داده شده و بايكاي كيلوگرم (kg) و يا گرم (g) اندازه گيري مي شود.

- حجم با نماد V نمايش داده مي شود و با يكاي متر مكعب (m3) و يا سانتي متر مكعب (Cm3) اندازه گيري مي شود.

- چگالي با نماد ρ نمايش داده شده و با يكاي كيلو گرم بر متر مكعب (kg/ m3) ويا گرم بر سانتي متر مكعب (g/ Cm3) اندازه گيري مي شود.

 

چگالي از رابطه ي زير به دست مي آيد:

 

 

توجه: براي آنكه g/Cm3 به kg/m3 و يا برعكس تبدیل کنیم به صورت زير عمل مي كنيم.

 

 

 

2- شتاب جاذبه (g):

فشار درون مايع با نيروي جاذبه اي كه در آن قسمت بر مايع وارد مي شود رابطه ي مستقيم دارد.

 

3- عمق يا ارتفاع مايع (h):

هر چه عمق يا ارتفاع مايع بيشتر باشد فشار آن نيز بيش تر است.

 

رابطه ي فشار در درون مايعات به صورت زير محاسبه مي شود.

ارتفاع×شتاب جاذبه×چگالي=فشار در درون مايعات

P=h.g.p

 

توجه: اگر در بالاي مايع هوا وجود داشته باشد، به سطح آزاد مايع نيرو وارد مي كند در نتيجه فشار حاصل از آن، كه همان فشار هوا است، را نيز بايد در رابطه بالا منظور كنيم اين فشار را فشار كل يا فشار مطلق در عمق h از سطح مايع مي گويند.

P=pgh+p0

 

نكته1: مقدار فشار آب در هر لوله، فقط به ارتفاع آب بستگي دارد و به مقدار كلي آب در لوله و سطح قاعده ي آن بستگي ندارد.

 

در اين شكل اگر چه شكل لوله ها با يكديگر متفاوت است ولي فشار در ته همه لوله ها يكسان است. اگر فشار آب در يك لوله با لوله هاي ديگر متفاوت بود، آب در لوله ها به حركت در مي آمد تا فشار در همه جا مساوي شود.

 

نكته2: به مايع و گازها كه روان هستند شاره مي گويند. شاره ها در همه جهت ها به طور يكسان فشار وارد مي آورند.

 

شناگران و غواصان وقتي در آب فرو مي روند فشار آب را نه تنها بر پشت بلكه بر سينه خود نيز احساس مي كنند.

 

نكته3: فشاري كه از طرف شاره (مايع و گاز) وارد مي شود عمود بر سطح آن است.

 

نكته4: وقتي نيرويي از خارج بر شاره وارد مي شود، فشار اضافي در داخل آن ايجاد شده و فشار در تمام جهات به تمام قسمت هاي مايع و ديواره ظرف منتقل مي شود.

 

اصل پاسكال:

فشار وارد بر مايع محصور بدون كاهش به تمام قسمت هاي مايع و ديواره هاي ظرف منتقل مي شود.

از كاربردهاي مهم اصل پاسكال، بالابر هيدروليکي، ترمزهاي روغني، منگنه آبي و ... است.

 

در شكل مقابل با وارد كردن نيروي F به قسمتي از مايع در ظرف محصور، نيروي F به شاخه هاي اطراف ظرف منتقل شده و مايع در آن ها بالا مي برد.

 

توجه: مايعات به آساني متراكم نمي شوند يعني حجم آن ها را نمي توان كم كرد به همين دليل فشار را منتقل مي كنند.

 

بالا بر هيدروليكي:

اين دستگاه براساس اصل پاسكال ساخته شده است كه از دو طرف استوانه اي با دهانه هاي بزرگ و كوچك ساخته شده و با لوله ي باريكي به يكديگر مربوط مي شوند. داخل هر استوانه يك پيستون متحرك قراردارد و فضاي داخل ظرف از مايعي پر شده است. هرگاه بر پيستون كوچك نيروي كوچك (F1) وارد      مي شود باعث به وجود آمدن نيروي بزرگ (F2) بر سطح بزرگتر مي شود.

فشار حاصل از اين دو نيرو با يكديگر برابر هستند.

 

بر طبق اين رابطه  اگر A2 خيلي بزرگتر از A1 باشد، F2 نيز بايد بسيار بزرگتر از  F1باشد، در نتيجه مي توان اجسام سنگين را با نيروي كمي بالا برد.

 

مثال: در يك دستگاه منگنه آبي هنگامي كه پيستون ها آزاد هستند. اگر پيستون كوچك را40cm  پايين ببريم پيستون بزرگ Cmا0/4 بالا مي رود. مزيت مكانيكي اين دستگاه چقدر است؟

 

توجه: فشار مايع در زير دو پيستون برابر است يعني p۱=p۲ بنابر اين مي توان نوشت:

 

نسبت مزيت مكانيكي منگنه آبي است. اگر شعاع قاعده پيستون ها را r و R فرض كنيم، داريم:

 

اگر پيستون كوچك به اندازه h پايين برود از حجم مايع پيستون كوچك به اندازه ah كاسته شده و به همين اندازه به طرف ديگر اضافه شده است. بنابراين پيستون بزرگ به اندازه H بالا مي آيد. بنابر اين مي توانيم بنويسيم

 

مزيت مكانيكي منگنه آبي برابر است با:

 

پاسخ:

 

فشار هوا

مي دانيد اطراف زمين را اقيانوسي از هوا گرفته است كه اتمسفر يا جو ناميده مي شود، اين توده عظيم هوا به علت وزني كه دارد بر سطح زمين و هر چه روي آن است فشار وارد مي كند.

ما فشار هوا را احساس نمي كنيم، زيرا اين فشار در همه جهت ها بر درون و بيرون بدن ما وارد مي شود.

الف) فشار هوای درون و بیرون این قوطی حلبی برابر است.

ب) قوطی پس از تخلیه هوای درون آن.

 

اگر فشار هوا از سطح بدن برداشته شود، فشار خون در رگها ممكن است رگ و پوست را پاره كند، به همين دليل در خارج از جو فضانوردان ناگزيرند لباس هاي ويژه اي بپوشند كه درون فضاهاي بسته آن فشار ساختگي وجود داشته باشد.

 

توجه: هر چه از سطح زمين به طرف بالا مي رويم، فشار هوا كمتر مي شود، فشار هوا تقريبا به ازاي هر 10 متر يك ميلي متر جيوه كاهش مي يابد.

 

براي اندازه گيري هوا از دستگاهي به نام فشار سنج يا بارومتر جيوه اي استفاده مي شود.

 

به اين ترتيب كه لوله اي به طول يك متر كه يك سر آن بسته است را پر از جيوه كرده و به صورت واژگون درون جيوه يك ظرف فرو مي بريم، آن گاه جيوه درون لوله تا آنجا پايين مي آيد كه فشار ناشي از وزن ستون جيوه برابر فشار هوا شود. اگر اين آزمايش در سطح درياي آزاد انجام شود، ارتفاع ستون جيوه 76 سانتي متر خواهد بود ولي اگر در محلي كه بالاتر از سطح درياي آزاد قرار دارد انجام شود، ارتفاع ستون جيوه كمتر خواهد شد.

چون ارتفاع ستون جيوه به فشار هوا بستگي دارد پس معيار خوبي براي اندازه گيري فشار هوا است.

اين فشار سنج نخستين بار توسط توریچلی ساخته شده است.

 

اگر چگالي جيوه 13600 kg/m3و شتاب جاذبهو ارتفاع ستون جيوه در سطح درياي آزاد برابر 76 سانتي متر باشد، فشار كه ستون جيوه در سطح A ايجاد مي كند از رابطه زير به دست مي آيد.

                                                                         P = ρgh

P = ۱۳۶۰۰ × ۹/۸۱ × ۰/۷۶ = ۱/۰۱ × ۱۰۵ pa = ۱۰۵ pa

 

اين فشار يك اتمسفر (atm) ناميده مي شود.

در نتيجه فشار هوا در سطح درياي آزاد برابر 105 پاسكال يا يك اتمسفر است.

گاهي اوقات به جاي محاسبه ρgh فشار را بر حسب ارتفاع ستون جيوه بيان مي كنند. بنابراين فشار هوا در سطح درياي آزاد برابر 76CmHg (سانتي متر جيوه) و يا 760mmHg (ميلي متر جيوه) است.

 

مثال: شهر تهران به طور متوسط در ارتفاع 1400 متري از سطح آزاد دريا قرار دارد، فشار هوا در آن چند ميلي متر جيوه و چند پاسكال است.

پاسخ: مي دانيم كه به ازاي هر 10 متر يك ميلي متر جيوه از فشار هوا كم مي شود.

يعني فشار هوا در تهران 140 ميلي متر جيوه از فشار هوا در سطح آزاد دريا كم تر است پس

۷۶۰ - ۱۴۰ = ۶۲۰ mmHg

  براي آنكه فشار را به پاسكال تبديل كنيم از فرمول زير استفاده كنيم.

p = ۱۳۶۰۰

g = ۹/۸

h = ۶۲۰ mm = ۰/۶۰ m

 

 

فشار گازها

وقتي در يك محيط بسته، مقداري گاز وارد كنيم، مولكول هاي گاز كه پيوسته در حال حركت و جنبش هستند دائما به ديواره هاي ظرف برخورد مي كند، برخورد هر مولكول با ديواره ي ظرف، نيرويي بر ديواره وارد مي كند، به عبارت ديگر، مي توان گفت كه عامل ايجاد فشار يك گاز بر ديواره هاي ظرف آن، ضربه هاي متوالي مولكول هاي گاز به ديواره است.

 

فشار گازها در يك محيط بسته به عوامل زير بستگي دارد:

1) تعداد مولكولهاي گاز درون ظرف:

هر چه مقدار گازي كه به يك ظرف در بسته وارد مي كنيم بيش تر باشد، فشار گاز درون آن ظرف بيش تر مي شود، زيرا با افزايش تعداد مولكول ها، تعداد برخورد آن ها با ديواره ي ظرف افزايش مي يابد.

 

2) جنبش و حركت مولكول هاي گاز:

هر چه دماي گاز بيش تر باشد، انرژي جنبشي مولكول هاي گاز بيش تر شده و فشار آن افزايش پيدا مي كند.

 

براي اندازه گيري فشار گازها از فشارسنج گازي يا مانومتر استفاده مي كنند.

براي اندازه گيري فشار مخزن گازي كه فشار آن از فشار هوا بيش تر است،  از لوله u شكل ساده اي استفاده مي شود كه درون آن جيوه با يك مايع رنگي با چگالي معين ريخته شده است.

 

در ابتدا چون فشار هوا در هر دو طرف لوله u شكل برابر است پس فشار در نقاط A و B برابر است.

 

با بازشدن شير گاز و ورود آن به شاخه A در اثر فشار گاز، مايع داخل لوله از شاخه ديگر (B) بالا مي رود. اختلاف فشار هوا و فشار گاز داخل محفظه باعث مي شود كه مايع از دو طرف لوله U شكل در يك سطح قرار نگيرند،بنابراین از اختلاف ارتفاع در لوله مي توان اختلاف فشار را به دست آورد.

فشار در نقاط A و B برابر است زيرا درون يك مايع و هم سطح هستند. فشار در نقطه B برابر است با مجموع فشار ستون مايع به ارتفاع h و فشار وارد از طرف هوا پس

 

به اين ترتيب فقط با اندازه گيري h و داشتن p0 (فشار هوا در محل) مي توان فشار گاز داخل مخزن P را اندازه گيري كرد.

مقدار pgh (يعني فزوني فشار مخزن نسبت به فشار جو) را فشار پيمانه اي مي نامند. در اندازه گيري فشار خون و يا فشار هوا داخل لاستيك هاي اتومبيل فشار پيمانه اي اندازه گيري مي شود.

 

مثال: در شكل مقابل فشار سنجي را نشان مي دهد كه حاوي مايعي به چگالي  500 kg/m3 است. اين فشارسنج به مخزن گاز آزمايشگاه متصل شده و شير مخزن گاز باز است. اختلاف ارتفاع بين سطح مايع در دو لوله برابر 30cm است. فشار مخزن گاز چند پاسكال است.

 

 

 

نام شما

پست الكترونيك شما

نام دوست شما

پست الكترونيك دوست شما

 

 


موضوع 6-كار، انرژي و توان    


كار، انرژي و توان   وقتی به جسم ساکن نیرو وارد شود, ممکن است جسم در جهتی که نیرو بر آن وارد می شود به حرکت درآید. در این صورت می گوییم نیرو روی جسم کار انجام داده است. کاروقتی انجام می شود که نیروی نقطه اثر خود را جابه جا کند.   توجه: هر چه نیرو یا جابه جایی بزرگتر باشد, کار انجام شده بیش تر است....  

بقیه در ادامه مطلب
ادامه نوشته

موضوع 5-فراتر از زمين

فراتر از زمين


دانش اختر شناسي از جمله قديمي ترين رشته هاي علم است كه اجداد ما در چند هزار سال پيش تا حدودي به آن آگاهي داشتند و از روي تغيير محل اجرام آسماني پيش بيني هايي را داشته و دريا نوردان از روي حركت ستارگران راه خود را پيدا مي كردند.


منظومه شمسي:به خورشيد و نه سياره اي كه به دور آن مي چرخند منظومه شمسي گويند.

منظومه شمسي چگونه تشكيل شده است؟
در حدود 5 ميليارد سال پيش توده عظيم ابر مانندي تحت تاثير نيروي گرانش شروع به چرخيدن و متراكم شدن كرد و پس از مدتي در وسط آن خورشيد تشكيل شد و موادسنگين تر در اطراف سيارات را بوجود آورد.


نكته: حركت سيارات به دور خورشيد بر خلاف جهت حركت عقربه ساعت است فقط دو سياره زهره و پلوتون برخلا

 

ف بقيه سيارات از شرق به غرب مي چرخند.


خورشيد:
ستاره اي است كه 73 درصد حجم آن هيدروژن 25 درصد هليم و بقيه از گازهاي ديگر دماي مركز خورشيد حدود 15 ميليون درجه و چگالي آن 160 برابر چگالي آب است.

 

منشا گرماي خورشيد انرژي هسته اي كه از تبديل اتم هاي هيدروژن به هليم آزاد مي گردد.
لكه هاي خورشيدي: در سطح خورشيد قسمت هاي تيره و سردتري وجود دارد بنام لكه هاي خورشيدي كه دوام آن ها بين چند روز تا چند ماه است.


اجزاء ديگر منظومه شمسي:
الف: سيارك ها

اجرام آسماني هستند كه دانشمندان معتقدند از متلاشي شدن سياره اي كه بين مريخ و مشتري بوده ايجاد شده اند بزرگي آن ها از يك متر تا چند كيلومتر است.

ب: شهاب

تكه هايي از سيارك ها كه بر اثر برخورد به جو زمين و اصطكاك بين آن ها شعله ور مي شوند.


ج: شهاب سنگ

تكه سيارك هايي كه از جو زمين عبور كرده و قبل از سوختن به زمين مي رسند.


د: دنباله داره

اين اجرام از جنس غبار و يخ هستند تا حدودي به گلوله برف گل آلود شباهت دارند وقتي دنباله دارها به خورشيد نزديك مي شوند يخ آن به بخار تبديل شده و دم درازي به طول هزاران كيلومتر مخالف جهت خورشيد توليد مي كند.


ه: قمرها

اجزاء ديگر منظومه شمسي هستند كه به دور سيارات مي چرخند به جزء عطارد و زهره بقيه سيارات داراي قمر هستند.

كره ماه(قمر زمين)
تنها قمر زمين و يكي از بزرگترين قمرها است قطر آن قطر زمين است حركت ماه از سمت غرب به شرق در مدار بيضي شكلي به دور زمين مي چرخند مدار ماه و زمين در حركت به درو خورشيد در يك صفحه قرار ندارند و ميان آن دو زاويه اي معادل 5 درجه وجود دارد اين واقعيت از نظر پيش بيني زمان وقوع خسوف و كسوف اهميت دارد.


ستارگان

اختر شناسان به كمك تلسكوپ و ابزارهاي علمي مختلف اطلاعات زيادي را درباره ستارگان دريافت كرده اند.
الف: نور

اندازه و فاصله يك ستاره از زمين بر مقدار نور آن تاثير دارد مثلا اگر ستاره اي پر نور باشد معنايش آن است كه ستاره يا بزرگتر و يا فاصله كمي از زمين دارد و جرم آن نيز زياد است.

ب: دما

ستاره ها از دور به صورت يك نقطه نوراني ديده مي شوند كه معمولا به رنگ آبي – قرمز و زرد ديده مي شوند.
اخترشناسان از روي رنگ نور آن ها مي توانند دماي آن ها را حدس بزنند مثلا:
ستاره زرد رنگ نسبتا داغ محسوب مي شود و دماي آن حدود 6000 درجه است
ستاره قرمز رنگ سردتر است و دماي آن حدود 3000 درجه است
ستاره آبي رنگ بسيار داغ است و دماي آن حدود 20 تا 35 هزار درجه است

ج: تركيب

به وسيله تجزيه نور اطلاعاتي درباره تركيب آن حاصل مي شود براي اين كار از دستگاهي بنام طيف نگار استفاده مي كنند با مشاهده طيف جذيي ستاره مي توان درباره تركيب اتمسفر آن قضاوت كرد.


د: بزرگي

بزرگي ستارگان بسيار متفاوت است بزرگترين ستاره اي كه تا كنون شناخته شده است اپسيلون اوريك با قطر 2/3 ميليارد كيلومتر و سنگين ترين ستاره كوتوله سفيد است كه يك سانتي متر مكعب آن يك تن وزن دارد.

ه: فاصله

تعيين فاصله ستارگان يكي از مشكلات بزرگ اختر شناسان است و قتي نمي توانند به ستاره اي سفر كرد چگونه مي توان فاصله آنرا مشخص كرد فقط با يك روش قابل اندازه گيري است به مثلث بندي معروف است.

چرا آسمان آبي است؟
براثر برخورد نور خورشيد به زمين, در هنگام عبور از جو پراكندهمي شود اندازه قطر مولكول هاي جو طوري است كه بيش تر نور آبي را پراكنده مي كنند به همين دليل آسمان آبي به نظر مي رسد.

صورت هاي فلكي:
قدما ستارگان را در گروههاي بخصوصي قرار مي دادند و آن ها را به شكل معين تصور مي كردند كه به آن ها صورت فلكي مي گفتند.
براي صورت هاي فلكي يونانيان – روميان – مصريان – چيني ها و اعراب نامگذاري كرده اند. حدود 88 صورت فلكي شناخته شده كه معروفترين آن ها « دب اكبر » است.

صورت هاي فلكي نيمكره شمالي در تابستان

 

 

 

 

يك نمونه صورت فلكي:

با توجه به مطالب گذشته به سوالات زير پاسخ دهيد.
يكي از سرنشينان آپلو 11 يك قطعه سنگ آسماني در كره ماه پيدا كرد به وزن 100 نيوتن يكي از دوستان او سنگ را همانجا از او خريد 1000 دلار، يعني هر نيوتن 10 دلار، اما چون پول همراه نداشت قرار شد در زمين پول را پرداخت كند. پس از مراجعه به زمين فروشنده تقاضاي 6000 دلار كرد. با توجه به اينكه قيمت هر نيوتن سنگ تغيير نكرده او چرا پول بيش تري تقاضا كرد؟


رضا مي خواهد با يك سفينه به سياره پلوتو مسافرت كند. در سر راهش از كدام سياره ها بايدعبور كند؟


پاسخ كوتاه دهيد.الف: سياره است كه تمام شبانه روز با چشم غير مسلح ديده مي شود. (زمين)
ب: سلطان جنگل و يكي از صورت هاي فلكي مي باشد.
(اسد)
ج: اين سياره به عروس منظومه شمسي معروف است.
( زحل )
د: بزرگترين سياره منظومه شمسي است.
(مشتري)

به پرسش هاي طنز پاسخ دهيد.
الف: هم در منظومه شمسي و هم درون فروشگاه رفاه مي باشد. (مشتري)
ب: از اجرام آسماني كه اگر سرش را ببريد منفجر مي شود. (زمين)
ج: هم در امتحان و هم در سنگ كره زمين مي باشد.
(ورقه)
د: عطارد ندارد – زحل يكي دارد – سيارك دو تا و مريخ سه تا دارد.
(نقطه)

زنگ تفريح:مريم: راستي نادر وقتي ماه نو مي شود ماه قديمي و كهنه را چكار مي كنند؟
نادر: نمي دانم، فكر مي كنم آنرا به كرات ديگر مي فروشند.

رضا: بابا، قمر در عقرب است يعني چه؟
بابا: يعني مادرت عصباني است و بايد هرچه مي گويد قبول كنيم.

روزي ساده لوحي به ميهماني رفت. ميخ افسار خرش را وسط حيات صاحب خانه كوبيد. گفتند چرا اينجا؟ او گفت : اينجا مركز زمين است. باور نداريد اندازه بگيريد.

 

نام شما

پست الكترونيك شما

نام دوست شما

پست الكترونيك دوست شما

 

 

 

 

سازمان آموزش و پرورش استان قم / كارشناسي تكنولوژي و گروه هاي آموزشي عمومي / طراحي و اجرا : مؤسسه فناوري اطلاعات كاشف

موضوع4-ساخت ورقه ای

زمين ساخت ورقه اي

در سال 1912 ميلادي دانشمند آلماني بنام وگنر اظهار داشت كه حدود 200 ميليون سال پيش تمام خشكي ها به هم متصل و يك تكه بوده اند اين خشكي رفته رفته به دو قسمت تقسيم شده و پس از آن هر قسمت نيز قطعه قطعه شده و قاره هاي امروزي را بوجود آمده اند سپس وگنر نظريه زمين ساخت ورقه اي را مطرح كرد.

نظريه زمين ساخت ورقه اي:
بر اساس اين نظريه سنگ كره زمين يك تكه نيست بلكه از تعدادي ورقه هاي بزرگ و كوچك تشكيل شده است.


نكته: بعضي از ورقه ها در زير قاره ها و بعضي ديگر در زير اقيانوس ها و برخي هر دو را در بر مي گيرد.

 





نكته: به هر يك از ورقه هاي سنگ كره يك پليت مي گويند نمونه اي از حركت پليت ها در سطح زمين.

 

بر اثر حركت پليت ها در حاضيه ورقه ها زلزله ايجاد مي شود.
زلزله
حركت ناگهاني قسمتي از زمين را زلزله گويند كه اين حركت موجب تخريب ساخمان ها و رانش زمين     مي شود و گاهي خسارت جاني و مالي زيادي را به بار مي آورد.

ريشتر
واحد شدت زلزله است كه دانشمند آمريكايي به نام چالز فوانسيس ريشتر اولين بار شيوه اندازه گيري شدت زلزله را پيشنهاد داد او شدت زلزله را 1 تا 12 ريشتر بيان كرد.

 

 

نكته انرژي زمين لرزه اي كه شدت آن يك ريشتر است برابر انرژي حاصل از انفجار 170 گرم تي ان تي (TNT) است. به ازاي افزايش هر درجه ريشتر شدت زمين لرزه 31 برابر عدد قبلي است.

سؤال: چه عاملي در زير سنگ كره موجب شكل پذيري و خمير مانند بودن نرم كره مي شود؟
جواب: دما و فشار بسيار زياد در زير سنگ كره

سؤال: چگونه قسمت خميري گوشته ممكن است جا به جا شود؟
جواب: چون قسمت زيرين دما بيشتر از قسمت بالايي بخش خميري شكل است اين اختلاف دما باعث تغيير چگالي مواد شده و سبب جابه جايي ماده خميري شكل مي شود.

سؤال: چه موقع ورقه هاي سنگ كره جا به جا مي شوند؟
جواب: وقتي مواد نرم كره به آرامي بالا بيايند و به طرفين كشيده شوند ورقه ها روي هم مي خزند.


حركت ورقه ها در مجاورهم به سه صورت ممكن است باشد.


1- دو ورقه از هم دور مي شوند.

 


2- دو ورقه به هم برخورد كرده و نزديك مي شوند.


3- دو ورقه در كنار هم مي لغزند.


پديده هاي حاصل از حركت ورقه ها:
1- ورقه هاي دور شونده:

بيش تر محل ورقه هاي دور شونده در ميان اقيانوس ها قرار دارند در اين مناطق مواد مذاب از بين دو ورقه خارج شده و بين دو ورقه سخت مي شود و پوسته جديد حاصل مي گردد.


به همين دليل هر ساله چندين سانتي متر بر وسعت اقيانوس ها افزوده مي شود.

 

2- ورقه ها هاي نزديك شونده:
چون ورقه هاي نزديك شونده خصوصيات فيزيكي و شيميايي مختلفي دارند پديده هاي حاصل به يكي از صورت هاي زير مي باشد.
الف: برخورد ورقه اقيانوسي با قاره اي:
چون ورقه هاي اقيانوسي نسبت به ورقه هاي قاره اي سنگين تر مي باشند به زير ورقه هاي قاره اي كشيده مي شوند و باعث ايجاد گودال اقيانوسي- كوه هاي آتش فشان و زلزله مي شوند.


ب: برخورد دو ورقه اقيانوسي:
يك ورقه به زير ورقه ديگر فرو مي رود و با خم شدن لبه ورقه ها گودال عميق اقيانوسي ايجاد مي شود. ورقه فرو رونده ذوب شده و مواد مذاب از بستر دريا خارج مي گردند و بر اثر آتش فشان جزايري سر از آب بيرون آورده و جزاير قوسي توليد مي گردند.



ج: برخورد دو ورقه قاره اي
هيچ كدام از ورقه ها زير ديگري فرو نمي رود چون جرم هر دو مساوي است بر اثر چنين برخوردي كوه و زلزله شديد ايجاد مي شود.

 


3- ورقه ها در كنار هم مي خزند
در اين محل ها نه پوسته جديد توليد مي شود و نه ورقه اي تخريب مي شود بلكه فقط ورقه ها كنار هم حركت مي كنند در اين صورت زلزله هاي شديد ايجاد مي گردد.

 

موضوع 3-زمین زیستگاه ما

زمين زيستگاه ما


مقدمه
زمين شناسي علمي است كه درباره ساختمان زمين و موقعيت آن در فضا و علت تغييرات آن تحقيق     مي كند در اين علم ساختها، فرآيندها و تاريخ گذشته زمين مورد مطالعه واقع مي شود. فرآيندهايي كه موجب بوجود آمدن تغييرات در زمين مي شوند و رويدادهاي گذشته زمين و شكل هاي زندگي از زمان پيدايش تا امروز همه در محدوده علم زمين شناسي است.

 

علم زمين شناسي شاخه هاي گوناگوني دارد كه هر شاخه كارشناسان مخصوص دارد.

بعضي از شاخ هاي زمين شناسي عبارتنداز:
1- اقيانوس شناسي:
درباره اقيانونس ها ، لايه هاي تشكيل دهنده آن ها، جانوران موجود در آنها مطالعه مي كند.

2- هواشناسي:
علم مطالعه پوشش گاز در اطراف زمين (هواكره) است.

3- اخترشناسي:
علم مطالعه ستارگان و كليه اجرام آسماني و به آن علم نجوم نيز مي گويند.

4- ژئوفيزيك:
علم كاربرد قوانين فيزيك در حل مسائل مربوط به زمين

5- ژئوشيمي:
علم شناسايي مواد سازنده زمين مثل سنگ، خاك، كاني و ... است.

6- ديرين شناسي:
علم مطالعه فسيل ها و ارتباط آنها با علم زيست شناسي است. ديرين شناسي در تعيين موقعيت مخازن نفتي نقش مهمي دارد.

7- چينه شناسي:
علمي كه با استفاده از لايه هاي رسوبي و فسيل ها دورن زمين شناسي را مشخص مي كند.

 

سرگذشت زمين:

 

 

الف: لايه هاي رسوبي ساده ترين راه براي تعيين تاريخ گذشته زمين است اما اگر دچار چين خوردگي شده باشند بايد از منابع ديگر استفاده كرد.
در هنگام چين خوردگي لايه هاي زيرين و بالايي به خوبي قابل تشخيص نيست در اين صورت بايد جنس لايه ها را مورد مطالعه قرار دارد.

ب: بهترين راه مطالعه تاريخ زمين استفاده از فسيل يا سنگواره است.

فسيل چيست؟
آثار و بقاياي گياهان و جانوراني كه در دروه هاي گذشته زمين زندگي مي كردند.

 


در بعضي شرايط يك جاندار به طور كامل به فسيل تبديل مي شود.


وقتي جاندار به طور ناگهاني در يك محيط قرار بگيرد كه عوامل مخرب و تجزيه كننده به آن دست رسي نداشته باشند فسيل كامل از آن باقي مي ماند.
مثال: قرار گرفتن حشره در شيره هاي گياهي - فيل هاي ماموت در يخچال هاي قطبي

بسياري از عوامل موجب تجزيه بدن جاندار و مانع تشكيل فسيل مي شوند.


مكانهاي تشكيل فسيل
الف: مناطق آبي (درياها - درياجه ها - و ..... )
بهترين منطقه براي تشكيل فسيلل محيط هاي كم عمق است زيرا در اين مناطق جانداران آبزي و زيادي زندگي مي كنند و عمل رسوبگذاري شديد است.


ب: مناطق خشكي عبارتنداز

 

 



تغيير گونه هاي جانداران:
در مورد بروز تغيير در جانداران فرضيه هاي متعددي وجود دارد اگر چه اين فرضيه ها قابل آزمايش نيستند اما با دلايل و شواهد مي توان آنها را قبول يا رد كرد.

1- نظريه لامارك:
استعمال يا عدم استعمال از يك اندام موجب بروز تغيير در جاندار مي شود اندامي كه زياد مورد استفاده قرار بگيرد قوي تر مي شود و اندامي كه كار نكند رشد زيادي ندارد.

مثلا زرافه برای خوردن برگ درختان ناچار گردن خود را بالا کشانده در نتیجه گردن آن نسل به نسل درازتر شده است.


2- نظريه داروين:
طبيعت در محيط افراد سازگارتر را انتخاب مي كند و آنهايي كه براي زندگي در يك محيط مناسب نيستند از بين مي روند.
مثال: زرافه ها داراي اندازه هاي متفاوتي بوده اند. آنهايي كه قد بلند داشته دسترسي به غذا داشته و زنده مانده اند اما زرافه هاي كوتاه قد بر اثر كمبود غذا از بين رفته اند.


فكر انتخاب طبيعي چگونه در ذهن داروين ريشه گرفت؟
او مشاهده كرد كه تعداد اولاد جانداران از والدين بيشتر است اما جمعيت انواع گونه ها هميشه ثابت است.

داروين از اين فرضيه سه نتيجه گرفت:

1- در يك محيط خاص فقط تعداد معيني از جانداران مي توانند زندگي كنند.
2- بين افراد يك نوع تفاوت فردي وجود دارد همه از نظر سازگاري مشابه نيستند.
3- افرادي كه سازگاري بيش تري دارند از شانس بيش تري براي زنده ماندن برخوردار هستند.


جهش:
به صفاتي كه به طور ناگهاني در يك فرد ظاهر مي شوند و قابل ارثي شدن هستند جهش مي گويند.

نظريه دووريس در مورد جهش:
او جهش را عامل ايجاد كننده صفات ثانويه در جانداران دانست.

چگونگي بروز جهش:

جهش بر اثر تغيير مولكول هاي DNA كه ماده اصلي كروموزوم است بوجود مي آيد اين ماده بسيار با ثبات است و كمتر دچار تغيير مي شود به همين دليل طي ميليون ها سال انواع گونه جانداران بدون تغيير باقي مانده اند.

 


 

موضوع 2-ترکیب شیمیایی

تنوع در تركيب هاي شيميايي:
فرمول شيميايي

از كنارهم قرار گرفتن نمادهاي شيميايي فرمول شيميايي حاصل مي شود.
مثلا H2 فرمول شيميايي ئيدروژن، O2 فرمول شيميايي اكسيژن، H2O فرمول شيميايي آب، CH4 فرمول شيميايي گاز شهري (گاز متان) و C12H22O11 فرمول شيميايي شكر است.

 

مثلا H2SO4 فرمول شيميايي سولفوريك اسيد است. اين فرمول نشان مي دهد كه اين ماده از سه عنصر ئيدروژن، گوگرد و اكسيژن تشكيل شده است و در هر مولكول آن دو اتم ئيدروژن،يك اتم گوگرد و چهار اتم اكسيژن وجود دارد.

 

پيوند ميان اتم ها:
شايد از خود پرسيده باشيد كه چرا دستتان در آب فرو مي رود اما در يخ فرو نمي رود؟ چرا بنزين فراٌر است اما قير چنين نيست؟ چرا از تركيب سديم و كلر جسم سخت نمك طعام اما از تركيب اكسيژن و ئيدروژن آب حاصل مي شود؟
پاسخ اينگونه سوالات را در پيوند بين اتمها جستجو كنيد.

 

الف) پيوند كوالانس

هر اتم تعداد معيني الكترون دارد كه اين الكترونها طبق نظريه بور در مدارهاي متحدالمركزي بدور هسته مي چرخند. در مدار اول دو الكترون,در مدار دوم 8, الكترون و در مدارهاي بعدي ..... قرار مي گيرد حال اگر در مدار آخر كمتر از حد معمول الكترون وجود داشته باشد آن اتم ميل تركيب شدن با اتم هاي ديگر را دارد تا الكترونهاي لايه آخر خود را تكميل كند.

 

پيوند كووالانس:
جاذبه اي است كه اتمهاي يك مولكول را كنار هم نگه مي دارد.
در اين نوع پيوند دو نافلز هر كدام با به اشتراك گذاشتن الكترون لايه آخر خود را كامل مي كنند. الكترونهاي اشتراكي به هر دو اتم تعلق دارد.
مثلا مولكول ئيدروژن 2 اتمي است. هر اتم ئيدروژن با به اشتراك گذاشتن تنها الكترون خود الكترونهاي لايه خود را كامل مي كند

 

 

پيوند بين مولكولهاي نيتروژن، اكسيژن، گاز متان ، الكل، كربن دي اكسيد و ...... از نوع كووالانس است.

ب) پيوند يوني:

در واكنش هاي شيميايي فلزات تمايل به از دست دادن الكترون دارند در اين صورت به يون مثبت يا كانيون تبديل مي شوند غير فلزات هم مايل به گرفتن الكترون و تبديل شدن به يون منفي يا آنيون هستند.
توجه داشته باشيد كه يون به اتمهاي باردار گفته مي شود. در يونها تعداد الكترونها و پروتونها برابر نيست. به مثالهاي زير توجه كنيد:


تمرين: در شكل مقابل مدل بور براي دو اتم نشان داده شده است.


الف) عدد جرمي و عدد اتمي هر يك را مشخص كنيد.
ب) كدام ذره يك يون است؟ منفي يا مثبت؟ چرا؟
ج) كدام ذره سنگين تر است؟ چرا؟
بنابر آنچه گفته شد هنگامی که يك اتم فلز و يك اتم نافلز مثل سديم و كلر كنارهم قرار مي گيرند يك الكترون از سديم به كلر منتقل مي شود در نتيجه هر دو اتم به يون با بار مخالف تبديل مي شوند. جاذبه بين بارهاي مخالف سبب كنار هم ماندن اين دو يون مي شود.
به جاذبه اي كه يونها را كنار هم نگه مي دارد پيوند يوني مي گويند.

 

در جدول زير تركيبات يوني و كووالانسي با هم مقايسه شده اند.

تركيبات يوني

تركيبات مولكولي

با انتقال الكترون تشكيل مي شوند

با به اشتراك گذاشتن الكترون تشكيل مي شوند

نقطه ذوب و جوش بالا دارند

نقطه ذوب و جوش كمتري دارد

اكثرا در آب حل مي شوند

اكثرا درآب حل نمي شوند

در حالت محلول يا مذاب رسانا هستند

هادي الكتريسيته نیستند

نيروي بين ذرات تشكيل دهنده آن        قوي تر است

جاذبه بين اتمهاي مولكول قوي اما جاذبه بين مولكول ها ضعيف است.

اسيدها، بازها و مواد خنثي

اسيدها

اسيد از كلمه اسيدوس به معناي ترش گرفته شده است. برخي اسيدها مانند آبليمو، سركه اسيد فرميك از موجودات زنده و بسياري از آنها مانند جوهر نمك، سولفوزيك اسيد و نيتريك اسيد و ....... بطريقه مصنوعي ساخته مي شوند در جدول زير برخي از اسيدهاي معروف و كاربرد آنها را مي بينيد.


راه شناسايي اسيدها:

اسيدها رنگ كاغذ تورنسل را قرمز مي كنند محدود PH اسيدها بين 0 تا 7 مي باشد بسته به قدرت اسيد رنگ كاغذ PH در اسيدها از نارنجي تا قرمز قهوه اي متغيير است هر چه PH كمتر باشد اسيد قويتر است.

نام اسيد نام شيمياي فرمول شيمياي برخي كاربردها
جوهر نمك هيدروكلريك اسيد HCL جرم گيري سطوح- در معده
جوهر گوگرد سولفوريك اسيد H2so4 باتري اتومبيل - صنايع مس
جوهر شوره نيتريك اسید HNO3 مهمات سازي و توليد مواد منفجره


كاغذ تورنس بسازيد:
مقداري از كلم بنفش را در آب ميوه گيري يا هاون خرد كنيد و عصاره آن را درون بشقابي بريزيد آنگاه        تكه های باریک كاغذ را براي لحظاتي درون عصاره كلم قرار داده سپس باريكه ها كاغذ خشك را كنيد و با آنها اسيد يا باز بودن جوش شيرين – شامپو - آبليمو – آب پرتقال – دوغ و ..... را بيازمائيد.


باز يا قليا:بازها معمولا مزه تلخ دارند و با اسيدها واكنش نشان داده، اثر آنها را از بين مي برند(خنثي مي كنند) و دراثر تماس با پوست آن را ليز و صابوني مي كنند.
گرد كيك پزي – جوش شيرين، ماده لوله بازكني، اغلب شوينده ها و حتي آب درون پوست پرتقال باز هستند. در جدول زير بازهاي معروف و برخي كاربردهاي آنها را ببينيد.
جدول

شناسايي بازها:
بازها تورنس را آبي، و فنل فتالئين را ارغواني و محدوده PH آنها بين 7 تا 14 است. هر چه PH بازي به 14 نزديك تر باشد آن باز قويتر است.


مواد خنثي موادي هستند كه نه خاصيت اسيدي و نه خاصيت بازي دارد.
آب مقطر، نمك طعام ، نفت و ...... خنثي هستند.
مواد خنثي رنگ تورنسل و كاغذ PH را تغيير نمي دهند . PH آنها حدود 7 است.
توجه داشته باشيد كه هرگاه اسيد و بازي بر هم اثر كنند نمك و آب بوجود مي آيد به اين واكنش، واكنش خنثي شدن اسيد و باز مي گويند.


بازي با اسيد و باز:
كمي محلول بي رنگ فنل فقاشين درون يك ليوان يا لوله آزمايش بريزيد و دوباره آن را خالي كيند. اكنون مقدار كمي آب آهك يا محلول جوش شيرين درون لوله بريزيد و آرام آرام بر روي آن جوهر نمك اضافه کنید علت آنچه را مشاهده مي كنيد تفسير كنيد.

جذاب و ديدني:
مقدار كمي (2 قاشق غذاخوري) پودر آلومينيم را درون يك ارلن يا بطري شير بريزيد. بر روي آن حدود 15 سي سي جوهرنمك اضافه كنيد. بلافاصله بادكنكي به دهانه آن ببنديد پس از لحظاتي دهانه بادكنك را با نخ ببنديد و آن را رها كنيد آنچه را مشاهده مي كنيد تفسير كنيد.


توجه: هنگام انجام اينگونه آزمايشات دقت و احتياط را فراموش نكنيد و حتي الامكان زير نظر افراد مطلع انجام دهيد.

موضوع 1-مدل های اتمی

مدل هاي اتمي


 

الکترونها در کره ای از بارهای مثبت پراکنده اند

 

 

 

 

 

در مدل بور تعداد الكترونهاي هر مدار ثابت از مداري به مدار ديگر تغيير مي كند.

 


عدد اتمي (Z)
 به تعداد پروتونهاي هر اتم(به تعداد بارهاي مثبت اتم)عدد اتمي مي گويند براي مثال اتم سديم 11 پروتون دارد,پس عدد اتمي سديم11 است.عدد اتمي را گوشه پايين سمت چپ نماد شيميايي مي نويسند11Na
عناصر بر اساس افزايش عدد اتمي در جدول تناوبي مرتب شده اند بنابراين عدد اتمي مكان هر عنصر را در جدول تعيين مي كند.


عدد جرمي (A)

به مجموع تعداد پروتونها و نوترونهاي يك اتم عدد جرمي گفته مي شود.
تمام اتمهاي يك عنصر پروتونهاي يكسان دارند اما تعداد نوترونهای آنها مي تواند متفاوت باشد.

عدد جرمي در گوشه بالا و سمت چپ نماد شيميايي نوشته مي شود مثلا اتم كربن در هسته خود 6 پروتون و 6 نوترون دارد پس عدد جرمي آن 12 است.   12C


جدول تناوبي عناصر:
ليستي از كليه عناصري است كه تا كنون شناخته شده است اين عناصر به ترتيب عدد اتمي در جدول مرتب شده اند در اين جدول كه بوسيله مندليف دانشمند روسي تنظيم شده است در هر خانه جدول نشانه شيميايي، عدد اتمي و عدد جرمي عنصر نوشته شده است در اين جدول به هر رديف افقي تناوب يا دوره مي گويند.
تمامي عناصر يك دوره يا تناوب لايه هاي الكتروني برابر دارند در هر رديف از چپ به راست خاصيت فلزي عناصر كاهش و خواص غير فلزي افزايش مي يابد.
ستونهاي عمودي جدول تناوبي گروه نام دارد تمامي عناصر يك گروه در لايه آخر تعداد الكترونهاي يكسان و خواص شيميايي مشابهي دارند.در هر گروه از بالا به پايين خواص فلزي افزايش مي يابد.


ايزوتوپ

ايزوتوپ ها اتمهاي يك عنصر هستند كه در تعداد نوترون و در نتيجه عدد جرمي با هم تفاوت دارند اما عدد اتمي آنها يكسان است.
مثلا هيدروژن داراي سه ايزوپ است.

ايزوتوپ هاي يك عنصر خواص فيزيكي (جرم و چگالي) متفاوت اما خواص شيميايي يكسان دارند         (چون الكترونهاي آنها برابر است)
بيشتر عناصر، يك ايزوتوپ معمول و چند ايزوتوپ كمياب دارند به ايزوتوپ هاي كمياب تر ناخالصي های ايزوتوپي مي گويند.
مثلا ايزوتوپ معمول ئيدروژن است كه 9/99 درصد كل ئيدروژنهاي موجود در طبيعت را شامل مي شود. كمتر از 1/0 درصد را و مقدار ناچيزي را شامل مي شود.

توجه داشته باشيد كه تعداد نوترونهاي در هر اتم از رابطه زير محاسبه مي شود.

موضوع 17-پیشوندوپسوند و صفت نسبی

12.00

پسوند و پيشوند

در كلمه هاي غير ساده ، يك يا چند جزء افزوده شده است . به اين افزوده ها « وند » مي گويند . « وند ها » اگر در ابتداي پايه بيايند « پيشوند » و اگر در آخر آن اضافه شوند « پسوند » ناميده مي شوند .

 

كلمه

پيشوند

پايه

پسوند 1

پسوند 2

دانش

---

دان

ش

--

دانشور

---

دان

ش

ور

نادان

نا

دان

---

--

ناداني

نا

دان

ي

* * * *

صفت نسبي

با افزودن پسوندهاي « ين ، ه ، ي و ... » به بعضي از كلمات ، كلمه اي جديد با معني جديد ساخته مي شود . كه از نظر صفت و ويژگي نسبتي با كلمه ي اول دارد به اين كلمه هاي جديد كه با اين پسوند ها ساخته مي شوند

« صفت نسبي » مي گويند .

مثال :

آتش + ين = آتشين               بهار + ه = بهاره               ايران + ي = ايراني

* * * *

اميدوارم اين مطالب مفيد واقع شوند

موضوع 16-مترادف و متضاد

12.00

كلمات مترادف ( هم معني )

به كلماتي مي گويند كه داراي معني مشترك با يكديگر باشند ، ولي از نظر شكل و ريشه ي كلمه با هم فرق دارند

مانند : سهل = آسان       رنج = سختي     سپهر = آسمان

* * * *

كلمات متضاد ( مخالف )

به كلماتي مي گويند كه از نظر تلفظ و معني مخالف يكديگرند .

مانند : شرق # غرب      تاريك # روشن

* * * *

كلمات متشابه يا هم آوا

به كلماتي مي گويند كه از جهت تلفظ يكسان هستند ولي از حيث معنا متفاوتند .

مانند : خار - خوار    خويش - خيش    خاست - خواست

* * * *

موضوع 15-قیدو هم خانواده

12.00

قيد

كلمه يا گروهي از كلمات است كه درباره ي فعل جمله توضيحي مي دهد .

به عبارت ديگر قيد چگونگي وقوع فعل را بيان مي كند .

انواع قيد از لحاظ مفهوم :

قيد زمان : اين نوع قيد ، بر زمان وقوع فعل يا داشتن حالتي ، دلالت مي كند .

بعضي از قيدهاي زمان : روز ، شب ، امروز ، امسال ، ديروز ، ...

2-قيد مكان : اين قيد بر مكان وقوع فعل ، دلالت مي كند .

بعضي از قيدهاي مكان : اين جا ، آن جا ، نزديك ، دور ، بالا ، پايين ، ....

قيد حالت : اين قيد حالت انجام گرفتن فعل  را بيان مي كند .

بعضي از قيدهاي حالت : دوان دوان ، آهسته ، ...

قيد مقدار : اين قيد بر مقدار فعل دلالت مي كند .

مثال : او روزي بيست قطره دارو مي نوشد .

قيد ترتيب : اين قيد بر ترتيب وقوع فعل دلالت مي كند .

بعضي از قيدهاي ترتيب : پي در پي ، دسته دسته ، در آغاز ، سرانجام ، ....

قيد چگونگي : اين قيد بر چگونگي وقوع فعل دلالت مي كند .

بعضي از قيدهاي چگونگي : خوب ، بد ، زشت ، زيبا ، درست ، غلط ، ...

قيد پرسش : اين قيد درباره ي وقوع فعل ، پرسش مطرح مي كند .

بعضي از قيدهاي پرسش : آيا ، چرا ، مگر ، چگونه ، كجا ، چطور ، ....

قيد آرزو : اين قيد درباره ي وقوع فعل ، آرزويي را مطرح مي كند .

بعضي از قيدهاي آرزو : كاش ، كاشكي ، ان شاءالله ، ...

قيد نفي : اين قيد جمله را منفي مي كند

بعضي از قيدهاي نفي : هرگز ، هيچ و ....

* * * *

كلمات هم خانواده

به كلماتي مي گويند كه از يك ريشه گرفته شده باشند و حروف اصلي آن كلمه در كلمات هم خانواده اش به همان ترتيب ، با فاصله يا پشت سر هم آورده شده باشد . كلمات هم خانواده از نظر معني نيز به هم نزديك هستند .

مانند : حق ، حقوق ، احقاق     حروف اصلي ( ح _ ق

موضوع 14-اتثنا ها

12.00

استثناها

اين " وند ها " مشتق سازي نمي كنند .

" ها و ان " ( نشانه ي جمع )

" ي " ( نشانه ي نكره )

شناسه ها

پيشوند هاي ( مي ، بـ ، نـ )

* * * *

" برخي از ساخت هاي اسم مشتق "

صفت + ي : سفيدي ، خوبي ، زيبايي

اسم + ي : بقّالي ، نجّاري ، خيّاطي

بن ماضي + ار : كردار ، رفتار ، نوشتار

بن مضارع + ه : خنده ، ناله ، گريه ، انديشه ، پوشه

اسم + ه : زبانه ، دهانه ، لبه ، دندانه

صفت + ه : زرده ، سفيده ، سبزه ، هفته

بن مضارع + ش : گويش ، روش ، نگرش ، گشايش

اسم + ستان : سروستان ، گلستان ، قلمستان ، تركمنستان

اسم + گاه : خوابگاه ، شامگاه ، تعميرگاه ، پالايشگاه

اسم + زار : لاله زار ، چمنزار ، ريگزار ، گلزار

اسم + چه : قاليچه ، صندوقچه ، درياچه ، بازارچه

12.اسم + واره : گوشواره ، جشنواره

اسم + بان : باغبان ، پاسبان ، كشتي بان

بن ماضي + ن : بردن ، شنيدن ، پريدن

اسم + ك : اتاقك ، عروسك ، شهرك ، چشمك ، طفلك

صفت + ا : گرما ، درازا ، سرما ، پهنا

اسم + گر : آهنگر ، زرگر ، كارگر ، آرايشگر

با + اسم : با ادب ، باسواد ، باهنر ، بانشاط

بي + اسم : بي علاقه ، بي هنر ، بي ادب

نا + صفت : نادرست ، نا منظم ، نا مناسب

نا + بن فعل : نادان ، ناياب ، ناتوان

هم + اسم : هم وطن ، هم عقيده ، هم درس

صفت + گري : وحشي گري ، موذي گري ، ياغي گري

بن ماضي + ه : گرفته ، افسرده ، نوشته

بن مضارع + ان : گريان ، دوان ، لرزان

اسم + انه : شاگردانه ، شكرانه ، صبحانه

اسم + دان : گلدان ، قلمدان ، نمكدان

اسم + چي : پستچي ، قهوه چي ، تلفن چي

بن فعل + گار : خواستگار ، آفريدگار ، آموزگار

بن مضارع + ا : دانا ، كوشا ، توانا ، بينا

بن مضارع + نده : رونده ، خزنده ، گوينده ، خورنده

صفت شمارشي + گانه : دوگانه ، پنج گانه ، هفده گانه

صفت + انه : عاقلانه ، محرمانه ، مخفيانه

اسم + گين : غمگين ، شرمگين ، اندوهگين

اسم + ور : هنرور ، سخنور ، ثامور ، پهناور ، بارور

اسم + مند : ثروتمند ، هنرمند ، بهره مند

اسم + يّه : خيريّه ، نقليّه ، جواديّه

صفت + ك : زردك ، سفيدك ، سرخك ، سياهك

اسم + ناك : غمناك ، ترسناك ، سوزناك ، اندوهناك

اسم / صفت + ين / ينه : پشمين ، زرّين ، زرّينه ، چوبينه

اسم مشتق - مركب : به اسم هايي كه ويژگي هاي مشتق و مركب را با هم دارند . بعضي از دو يا چند كلمه ساده و حدّاقل يك وند ساخته مي شود .

مانند :

دانشجو (دان +  -ِ ش + جو )                                دانشنامه ( دان + -ِ ش + نامه )

* * * *

" برخي از ساخت هاي اسم مشتق - مركب "

وند + صفت مركب : ناجوان مردانه ، ناخوشايند ، ناخودآگاه

صفت مركب + وند : كارشناسي ، كتاب فروشي ، خودخواهي ، دانش پژوهي

اسم + بن + وند : اسم نويسي ، دست بوسي ، آشتي كنان

بن + وند + بن : خريد و فروش ، پرس و جو ، پخت و پز

صفت + اسم + وند : شش ماهه ، يك طرفه ، هر روزه

اسم مشتق + اسم : دانشسرا ، دانش نامه

اسم + وند + بن : خدانشناس ، زبان نفهم ، حقوق بگير

اسم + وند + اسم : سراسر ، سر تا پا ، مالامال ، شانه به سر

* * * *

موضوع 13-اسم و انواع آن

12.00

اسم

كلمه اي است كه براي ناميدن شخص يا حيوان يا چيزي يا جايي يا مفهومي به كار مي رود .

اسم تنها كلمه اي است كه مي تواند مستقلاّ و نه به جانشيني از طرف كلمه ي ديگر ، در جمله نهاد ( مسنداليه ) واقع شود .

انواع اسم

اسم از اين جهت كه بر فرد يا افرادي خاص دلالت كند ، يا شامل همه ي افراد هم جنس باشد دو گونه است :

1- اسم خاص    2- اسم عام

اسم خاص

اسمي است كه بر فرد يا مفهوم خاصي دلالت مي كند .

 

اسم خاص بر 4 دسته است

1- اسم مخصوص انسان ها . مثل : محمّد - سيّد حسن مدرس

2- اسم مخصوص مكان ها . مثل : رود كارون - ميدان آزادي

3- اسم مخصوص حيوان ها . مثل : رخش - هدهد

4- اسم مخصوص كتب و اشياء . مثل قرآن - حجرالأسود

اسم عام

اسمي را گويند كه ، شامل همه ي افراد هم جنس خود باشد . مانند : زن - مرد - درخت

اسم از نظر ساختمان دو نوع است :

ساده و غير ساده

اسمي كه فقط يك جزء دارد اسم ساده ناميده مي شود .

مانند : صحرا ، ظرف ، نام ، دنيا ، فرمان

اسمي كه بيش از يك جزء دارد اسم غير ساده ناميده مي شود .

مانند : توانگر = توان + گر     سبزه = سبز + ه

ساختمان اسم هاي غير ساده

1- مركب            2- مشتق          3- مشتق - مركب

اسم مركب : به اسم هايي گفته مي شود كه بيش از يك جزء معنادار دارند .

مانند :

خرّم شهر = خرّم       +      شهر

جزء معنادار     جزء معنادار

* * * *

" برخي از ساخت هاي اسم مركب "

اسم + اسم : رختخواب ، شاهكار ، شب بو ، شترمرغ

صفت + اسم : سفيدرود ، چهل ستون ، چهل چراغ ، دو پهلو ، سه تار

اسم + بن مضارع : گوش مال ، گل فروش ، نمك پاش ، دست بوس

ضمير + بن مضارع : خودنويس ، خودرو ، خودتراش ، خودآموز ، خويشتن دار

اسم + بن ماضي : كاركرد ، دست برد

اسم + صفت : قدبلند ، ريش سفيد ، پابرهنه

اسم مشتق:  اسمي كه از يك جزء معنادار و يك يا چند « وند » تشكيل مي شود .

بنابراين هر كلمه اي كه در آن « وند » وجود داشته باشد « مشتق » است .

مانند :

خرّمي =   خرّم       +       ي                 دانش =    دان       +     ش

جزء معنادار       پسوند                        جزء معنادار       پسوند

موضوع 12-فعل گذرا و نا گذرا و زاویه دید

12.00

فعل ناگذر

فعلي است كه معني آن با نهاد كامل مي شود و به كلمه ي ديگر احتياج ندارد .

مثال :

همه ، شب آن جا ماندند .

فعل ناگذر

فعل گذرا

فعلي است كه علاوه بر نهاد به كلمه هاي ديگري مانند مفعول ، متمم و ....هم نيازدارد تا معني آن كامل شود .

مثال :

فاطمه تكاليفش را نوشت .

فعل گذرا

توجّه :

بعضي از فعل ها هم به صورت ناگذر و هم به صورت گذرا به كار مي روند . كه به اين نوع افعال ،

« افعال دووجهي » مي گويند .

مثال :

شيشه شكست .                      علي شيشه را شكست .

فعل ناگذر                                          فعل گذرا

* * * *

زاويه ي ديد

بسياري از داستان ها از زبان اوّل شخص يا سوم شخص گفته مي شوند ، يعني يا از زبان نويسنده نوشته شده و يا از زبان شخصي كه غايب است . به اين شيوه ي بيان داستان « زاويه ي ديد » مي گويند .

* * * *

« ك »

افزودن « -َ ك » به پايان بعضي از كلمات معني آنها را تغيير مي دهد ، و كلمات معناي كوچكي و خُردي           مي گيرند .

شاخ +  -َ ك  = شاخك  يعني شاخه كوچك

* * * *

موضوع 10-تکراروجمله

12.00

تكرار

هرگاه نويسنده بخواهد بر چيزي تأكيد كند ، آن را تكرار مي كند . اين تكرار آگاهانه بر تأثير سخن مي افزايد شاعران از « تكرار » براي زيبا سازي و تأثيرگذاري شعر استفاده مي كنند . حتّي به تكرار يك بيت در شعر

مي پردازند .

مانند : من قلب كوچولوي كوچولوي خود را به ديگران بخشيدم .

* * * *

جمله

از به هم پيوستن چند كلمه با هم جمله بوجود مي آيد كه مفهومي را از گوينده به شنونده يا از نويسنده به خواننده برساند .

انواع جمله

جمله ها در زبان فارسي از نظر مفهوم و پيام با يكديگر فرق دارند كه عبارتند از :

1- جمله ي خبري    2- جمله ي پرسشي   3- جمله ي امري     4- جمله عاطفي يا تعجّبي

جمله ي خبري

در اين جملات از وقوع كاري يا پذيرفتن حالتي ، خبر مي دهيم . در پايان جملات خبري بايدنقطه بگذاريم .(.)

مثال :

علي به مدرسه مي رود .

جمله ي پرسشي

در اين جملات درباره ي كاري يا موضوعي پرسشي مطرح مي كنيم .

در پايان اين جملات ، علامت پرسش ( ؟ ) مي گذاريم .

مثال :

آيا ديروز به بازار رفتيد ؟

جمله ي امري

جمله اي است كه در آن انجام دادن يا ندادن كاري و پذيرفتن يا نپذيرفتن حالتي را طلب مي كنيم .

در پايان جملات امري ، علامت ( . ) مي گذاريم .

مثال :

براي من مقداري آب بياور .

جمله ي عاطفي يا تعجّبي

در اين جملات يكي از عواطف انساني خود را از قبيل تعجّب ، خشنودي ، تأسّف ، آرزو ، خشم ، دعا و ... را   بيان مي كنيم . در پايان اين جملات ، علامت ( ! ) مي گذاريم .

مثال :

چه گل زيبايي !                   اي كاش به كربلا برويم !

* * * *

موضوع 9-ضمیر و شناسه

12.00

شناسه

جزئي كه در فعل ( اوّل شخص ، دوم شخص ، سوم شخص ) را نشان مي دهد ، شناسه نام دارد .

شناسه وسيله ي شناخت شخص هاي فعل است .

شناسه ها دو دسته اند : شناسه هاي مفرد ( خوردم )      شناسه هاي جمع  ( خورديم )

فعل

كار يا حالت

زمان

شخص

مفرد يا جمع

شناسه

گذشته

حال

آينده

خوردم

خوردن

×

---

---

اول شخص ( گوينده )

مفرد

م

خوردي

خوردن

×

---

---

دوم شخص ( شنونده )

مفرد

ي

خورد

خوردن

×

---

---

سوم شخص ( غايب )

مفرد

-

خورديم

خوردن

×

---

---

اول شخص ( گويندگان )

جمع

يم

خورديد

خوردن

×

---

---

دوم شخص ( شنوندگان )

جمع

يد

خوردند

خوردن

×

---

---

سوم شخص ( غايبان )

جمع

ند

* * * *

فعل اسنادي ( ربطي )

بعضي از جمله ها از« نهاد و فعل » تشكيل شده اند و برخي ديگر از « نهاد و مسند و فعل ربطي »

افعال ( است ، شد ، بود ، گشت و گرديد ) فعل ربطي يا اسنادي هستند .

فعل اسنادي ، مسند را به نهاد ربط و نسبت مي دهد .

مثال :

درخت   سبز   است .

نهاد    مسند   فعل اسنادي

در اين جمله سبز را به درخت نسبت داده ايم .

* * * *

ضمير

ضمير واژه اي است كه در جمله به جاي اسم مي نشيند ، و از تكرار آن جلوگيري مي كند و نقش هاي مختلف را مي پذيرد .

مثال :

معلّم ، فاطمه را صدا كرد و از او درس پرسيد .

ضمير

كلمه ي او در اينجا ضمير است و از تكرار اسم فاطمه ، در جمله جلوگيري مي كند .

ضميرها دو گونه اند :

1- ضماير منفصل يا جدا        2- ضماير متصل يا پيوسته

ضماير منفصل يا جدا

ضميرهايي كه به تنهايي به كار مي روند .به اين ضميرها « منفصل » يا « جدا » مي گويند .

اوّل شخص مفرد         من           اوّل شخص جمع           ما

دوم شخص مفرد          تو           دوم شخص جمع         شما

سوم شخص مفرد         او           سوم شخص جمع         ايشان

* * * *

نقش هاي ضمير

همان طور كه اسم در جمله مي تواند نهاد و مفعول باشد ، ضمير نيز مي تواند نهاد و مفعول باشد و از تكرار آن ها جلوگيري كند .

مثال :

دانش آموز به مدرسه مي رود .                  او به مدرسه مي رود .

نهاد                                                ضمير

علي را ديدم .                 او را ديدم .

مفعول                          ضمير

ضماير متّصل يا پيوسته

ضميرهايي كه به واژه هاي ديگر مي چسبند و اغلب مالكيت را نشان مي دهند ،  ضماير« متصل » يا « پيوسته »

مي گويند .

مفرد             جمع

م              -ِ مان

ت             -ِ تان

ش            -ِ شان

مثال :

كتابَم  -  كتابِشان

* * * *

موضوع8-فعل و انواع آن

12.00

فعل

در اصطلاح دستور زبان فارسي ، فعل جزء اركان جمله است و جمله بدون فعل معني ندارد .

هر فعلي چهار ويژگي دارد .

1- انجام گرفتن كار ، يا داشتن و پذيرفتن حالت

2- زمان

3- شخص

4- مفرد يا جمع بودن

محمّد حسين تكاليفش را با دقّت مي نويسد .

در اين جمله فعل كلمه ي « مي نويسد » است كه بر 4 مفهوم دلالت دارد .

1- بر عمل نوشتن  2- زمان حال   3- برشخص معيّن ( سوم شخص مفرد )  4- بر يك فرد

اقسام فعل از نظر زمان

1- فعل گذشته ( ماضي )  2- فعل حال ( مضارع )   3- فعل آينده ( مستقبل )

فعل گذشته ( ماضي ) : به بيان وقوع فعل در زمان گذشته دلالت مي كند . مانند : رفتم

انواع فعل ماضي

¬ ماضي ساده ( بن ماضي + شناسه )

گفتم ، گفتي ،‌ گفت ، ‌گفتيم ، گفتيد ، گفتند

¬ ماضي استمراري ( مي + بن ماضي + شناسه )

مي گفتم ، مي گفتي ، مي ‌گفت ، مي ‌گفتيم ، مي گفتيد ، مي گفتند

¬ ماضي نقلي ( بن ماضي + ه + شناسه هاي ( ام ، اي ، است ، ايم ،‌ ايد ، اند )

گفته ام ، گفته اي ،‌ گفته است ، ‌گفته ايم ، گفته ايد ، گفته اند

¬ ماضي بعيد ( بن ماضي + ه + بود + شناسه )

گفته بودم ، گفته بودي ،‌ گفته بود ، ‌گفته بوديم ، گفته بوديد ، گفته بودند

¬ ماضي التزامي ( بن ماضي + ه + باش + شناسه )

بر شكّ و ترديد و آرزو و شرط و ... دلالت دارد .

گفته باشم ، گفته باشي ،‌ گفته باشد ، ‌گفته باشيم ، گفته باشيد ، گفته باشند

فعل حال ( مضارع ) : به بيان وقوع فعل در زمان حاضر دلالت مي كند . مانند : مي روم

انواع فعل مضارع

¬مضارع ساده  ( بن مضارع + شناسه )

گويم ، گويي ، گويد ، گوييم ، گوييد ، گويند

¬مضارع اخباري  ( مي + بن مضارع + شناسه )

مي گويم ، مي گويي ، مي گويد ، مي گوييم ، مي گوييد ، مي گويند

¬ مضارع التزامي  ( ب‍ + بن مضارع + شناسه )

بر شكّ و ترديد و آرزو و شرط و .... دلالت دارد .

بگويم ، بگويي ، بگويد ، بگوييم ، بگوييد ، بگويند

فعل آينده ( مستقبل ) : به بيان وقوع فعل در زمان آينده دلالت مي كند . مانند : خواهم رفت

¬ فعل مستقبل ( خواه + شناسه + بن ماضي )

خواهم گفت ، خواهي گفت ، خواهد گفت ،‌خواهيم گفت ، خواهيد گفت ، خواهند گفت

فعل امر و نهي

فعل امر ( بـ + بن مضارع )

فعلي است كه از ما مي خواهد كاري انجام بدهيم .

( فعل امر فقط دو صيغه دوم شخص مفرد و دوم شخص جمع را دارد . )

مثال : برو ، برويد

فعل نهي  ( ن‍ + بن مضارع )

فعلي است كه ما را از انجام كاري منع مي كند .

( فعل امر فقط دو صيغه دوم شخص مفرد و دوم شخص جمع را دارد . )

مثال : نرو ، نرويد

* * * *

صورت هاي فعل

فعل صرف مي شود ، يعني براي انكه در زمان هاي مختلف و بر شخص هاي مختلف دلالت كند ، صورت هاي گوناگون مي پذيرد . از آنجا كه 3 شخص دارد ( اول شخص ، دوم شخص ،‌سوم شخص ) و هر شخص ممكن است مفرد يا جمع باشد ، پس هر فعلي 6 صورت پيدا مي كند .

بنابراين هرگاه شخص هاي شش گانه فعل را به دنبال هم بياوريم ، آن را صرف كرده ايم .

مثال :

آوردم ، آوردي ،‌ آورد ، آورديم ،‌ آورديد ، آوردند

* * * *

موضوع7-مفعول و بدل

12.00

مفعول

در اصطلاح دستور زبان فارسي ، مفعول كلمه اي را گويند كه فعل جمله بر آن واقع مي شود .

مفعول ، معني جمله را كامل مي كند و غالباً همراه « را » مي آيد .

مفعول در پاسخ « چه چيزي را ؟ » و « چه كسي را ؟ » مي آيد .

مثال :

برادرم    كتاب را    برداشت .

نهاد     مفعول          فعل

كلمه ي « كتاب » مفعول است ، چون كار يا عمل برداشتن بر آن واقع شده ، يعني كتاب برداشته شده است .

توجه : در بعضي از جملات ، مفعول بدون « را » مي آيد .

مثال :

شما دانش آموزان و دانشجويان ، وظايف سنگيني بر دوش داريد .

* * * *

بدل

كلمه يا كلمه هايي كه توضيح بيشتري درباره كلمه يا كلمه هاي پيش از خود مي دهند ، « بدل » مي گويند . معمولاً بدل بين دو ويرگول قرار مي گيرد .

مانند : ميهن عزيز ما ، ايران ، سرزمين علم و فرهنگ است .

سعدي ، شاعر بزرگ و مشهور ما ، در نظاميّه درس خوانده است

شعرونظم

12.00

شعر و نظم

شعر

كلامي موزون است و از احساسات و عواطف لطيف انسان سرچشمه مي گيرد و به طرز زيبايي بيان مي گردد .

نظم

در لغت به معني به يكديگر پيوستن و به رشته كشيدن دانه هاي جواهر است و در اصطلاح ، سخني است كه موزون و مقفّا ( داراي قافيه ) باشد . امّا متداول است كه نظم را به شعر اطلاق مي كنند . امّا اساساً شعر با نظم فرق دارد .

ملك الشّعراي بهار قطعه شعري دارد با عنوان « شعر و نظم » :

شعر داني چيست ؟ مرواريدي از درياي عقل            شاعر ، آن افسونگري كاين طرفه مرواريد سُفت

صنعت و سجع و قوافي ، هست نظم و نيست شعر     اي بسا ناظم كه نظمش نيست الّا حرف مفت

شعر ، آن باشد كه خيزد از دل و جوشد ز لب              اي بسا ناظم كه او در عمر خود شعري نگفت

نظم ، انواع مختلفي دارد : مثنوي - قطعه - غزل - قصيده و ....

* * * *

مثنوي

شعري است كه در هر بيت ، دو مصراع هم قافيه هستند .

مثال :

جدا شد يكي چشمه از كوهسار        به ره گشت ناگه به سنگي دچار

عاشقانه : نظامي                      عارفانه : مولانا

حماسي : فردوسي

* * * *

قطعه

شعري است كه مصراع هاي دوم همه ي ابيات آن هم قافيه هستند . موضوع قطعه ( پند و اندرز و بيان نكات اخلاقي ) است . تعداد قطعه از 4 تا 50 بيت است .

مثال :

پرسيد زان ميانه يكي كودكي يتيم                   كاين تابناك چيست كه بر تاج پادشاست

آن يك جواب داد چه دانيم ما كه چيست          دانيم آن قدر كه متاعي گرانبهاست

* * * *

غزل

در غزل مصراع اوّل بيت اوّل با تمام مصراع هاي دوم هم قافيه است . موضوع غزل در وصف ايّام جواني ، بيان احساسات و عواطف و عشق و عرفان است . تعداد ابيات غزل از 4 تا 12 بيت است .

عاشقانه    سعدي                             عارفانه   حافظ

* * * *

قصيده

در قصيده مصراع اوّل بيت اوّل با تمام مصراع هاي دوم هم قافيه است .

محتواي شعرتوصيف صفات خداوند به كمك عناصرطبيعي است . به اين نوع از شعر « قصيده » گفته مي شود ؛ چون شاعر قصد مي كند به توصيف طبيعت يا زيبايي ها و مدح و ستايش كسي يا چيزي بپردازد . معمولاً تعداد ابيات قصيده از پانزده بيت بيشتر است .

معروف ترين قصيده سرايان : خاقاني ، ناصرخسرو ، سعدي ، رودكي ، منوچهري ، ملك الشعراء بهار و ....

* * * *

مصراع و بيت

مصراع

در لغت به معني يك لنگه در ، از در دو لَختي است و در اصطلاح ، حدّاقل سخن موزون و نيمي از يك بيت است

بيت

در لغت به معني خانه و در اصطلاح حداقل شعر است كه از 2 مصراع تشكيل مي شود .

* * * *

قافيه و رديف

قافيه

كلماتي را كه آهنگ و حرف آخرشان يكي است و در پايان دو مصراع يك بيت يا فقط در پايان بيت هاي يك شعر مي آيند ، قافيه مي گويند .

حرف آخر قافيه را " رَوي " مي گويند .

مثال :

چو عضوي به درد آورد روزگار                  دگر عضو ها را نماند قرار

روزگار و قرار  ، قافيه و « ر » حرف رَوي است .

رديف

كلمه يا كلماتي را كه در آخر هر بيت يا پايان هر دو مصراع از يك بيت ، به يك شكل و با يك معني تكرار شوند، رديف مي گويند .

مثال :

غمت در نهانخانه دل نشيند              بنازي كه ليلي به محمل نشيند

نشيند ، نشيند _ رديف است

* * * *