12.00

سجع

جع در لغتس به معني آواز كبوتر است ؛ از آنجا كه نواي كبوتران به يك آهنگ است، اگركلماتي هم با يك آهنگ بيايند سجع گفته مي شوند . سجع در نثر به منزله قافيه در شعر است . به كلماتي كه بين كلمات آن هماهنگي باشد  كلام مسجّع مي گويند .

مسجّع سخن گفتن مخصوصاً در بين اعراب مرسوم بود و عالي ترين نمونه آن قرآن مجيد است .            

سجع بر سه قسم است :

1 ) سجع متوازي : اگر كلمات در وزن و حرف رَوي (حرف آخر ) يكي باشند به آن سجع متوازي مي گويند .

مانند:

آنچه نپايد دلبستگي را نشايد .

كيش و خويش

حيات و ممات

بردي و مردي

نا برده رنج ، گنج ميسّر نمي شود

سجع مطرّف : در آخر هر جمله كلماتي آورند  كه در وزن مختلف و در حرف رَوي ( حرف آخر ) يكي باشند .

مانند :

حضرتش بخشنده مال است و بر آورنده آمال

جود و سجود

3 ) سجع متوازن : آن است كه كلمات در وزن يكي و در حرف رَوي ( حرف آخر ) مختلف باشند .

بحري است موّاج و شخصي نقّاد

كام و كار

* * * *

مراعات نظير

آوردن واژه هايي از يك مجموعه است كه با هم تناسب دارند . اين تناسب مي تواند از نظر جنس ، نوع ، مكان ، زمان ، همراهي و .... باشد .

مثال :

1) ارغوان جام عقيقي به سمن خواهد داد                  چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد

2) بحر آفريد و برّ و درختان و آدمي                        خورشيد و ماه و انجم و ليل و نهار كرد