شعرونظم
شعر و نظم
شعر
كلامي موزون است و از احساسات و عواطف لطيف انسان سرچشمه مي گيرد و به طرز زيبايي بيان مي گردد .
نظم
در لغت به معني به يكديگر پيوستن و به رشته كشيدن دانه هاي جواهر است و در اصطلاح ، سخني است كه موزون و مقفّا ( داراي قافيه ) باشد . امّا متداول است كه نظم را به شعر اطلاق مي كنند . امّا اساساً شعر با نظم فرق دارد .
ملك الشّعراي بهار قطعه شعري دارد با عنوان « شعر و نظم » :
شعر داني چيست ؟ مرواريدي از درياي عقل شاعر ، آن افسونگري كاين طرفه مرواريد سُفت
صنعت و سجع و قوافي ، هست نظم و نيست شعر اي بسا ناظم كه نظمش نيست الّا حرف مفت
شعر ، آن باشد كه خيزد از دل و جوشد ز لب اي بسا ناظم كه او در عمر خود شعري نگفت
نظم ، انواع مختلفي دارد : مثنوي - قطعه - غزل - قصيده و ....
* * * *
مثنوي
شعري است كه در هر بيت ، دو مصراع هم قافيه هستند .
مثال :
جدا شد يكي چشمه از كوهسار به ره گشت ناگه به سنگي دچار
عاشقانه : نظامي عارفانه : مولانا
حماسي : فردوسي
* * * *
قطعه
شعري است كه مصراع هاي دوم همه ي ابيات آن هم قافيه هستند . موضوع قطعه ( پند و اندرز و بيان نكات اخلاقي ) است . تعداد قطعه از 4 تا 50 بيت است .
مثال :
پرسيد زان ميانه يكي كودكي يتيم كاين تابناك چيست كه بر تاج پادشاست
آن يك جواب داد چه دانيم ما كه چيست دانيم آن قدر كه متاعي گرانبهاست
* * * *
غزل
در غزل مصراع اوّل بيت اوّل با تمام مصراع هاي دوم هم قافيه است . موضوع غزل در وصف ايّام جواني ، بيان احساسات و عواطف و عشق و عرفان است . تعداد ابيات غزل از 4 تا 12 بيت است .
عاشقانه سعدي عارفانه حافظ
* * * *
قصيده
در قصيده مصراع اوّل بيت اوّل با تمام مصراع هاي دوم هم قافيه است .
محتواي شعرتوصيف صفات خداوند به كمك عناصرطبيعي است . به اين نوع از شعر « قصيده » گفته مي شود ؛ چون شاعر قصد مي كند به توصيف طبيعت يا زيبايي ها و مدح و ستايش كسي يا چيزي بپردازد . معمولاً تعداد ابيات قصيده از پانزده بيت بيشتر است .
معروف ترين قصيده سرايان : خاقاني ، ناصرخسرو ، سعدي ، رودكي ، منوچهري ، ملك الشعراء بهار و ....
* * * *
مصراع و بيت
مصراع
در لغت به معني يك لنگه در ، از در دو لَختي است و در اصطلاح ، حدّاقل سخن موزون و نيمي از يك بيت است
بيت
در لغت به معني خانه و در اصطلاح حداقل شعر است كه از 2 مصراع تشكيل مي شود .
* * * *
قافيه و رديف
قافيه
كلماتي را كه آهنگ و حرف آخرشان يكي است و در پايان دو مصراع يك بيت يا فقط در پايان بيت هاي يك شعر مي آيند ، قافيه مي گويند .
حرف آخر قافيه را " رَوي " مي گويند .
مثال :
چو عضوي به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
روزگار و قرار ، قافيه و « ر » حرف رَوي است .
رديف
كلمه يا كلماتي را كه در آخر هر بيت يا پايان هر دو مصراع از يك بيت ، به يك شكل و با يك معني تكرار شوند، رديف مي گويند .
مثال :
غمت در نهانخانه دل نشيند بنازي كه ليلي به محمل نشيند
نشيند ، نشيند _ رديف است
* * * *
دوست عزیز سلام ، از اینکه به وبلاگم اومدید متشکرم. من علی هستم دانش آموز سال سوم راهنمایی ، این وبلاگ برای همه چی هست شعر یا هر چیز مفیدی که به ذهنم برسه اینجا میذارم ، حتی درسهام ، امیدوارم خوشتون بیاد. راستی گالری عکس رو در این پایین یادت نره ببینی ، پشیمون نمیشی^=^