12.00

شعر و نظم

شعر

كلامي موزون است و از احساسات و عواطف لطيف انسان سرچشمه مي گيرد و به طرز زيبايي بيان مي گردد .

نظم

در لغت به معني به يكديگر پيوستن و به رشته كشيدن دانه هاي جواهر است و در اصطلاح ، سخني است كه موزون و مقفّا ( داراي قافيه ) باشد . امّا متداول است كه نظم را به شعر اطلاق مي كنند . امّا اساساً شعر با نظم فرق دارد .

ملك الشّعراي بهار قطعه شعري دارد با عنوان « شعر و نظم » :

شعر داني چيست ؟ مرواريدي از درياي عقل            شاعر ، آن افسونگري كاين طرفه مرواريد سُفت

صنعت و سجع و قوافي ، هست نظم و نيست شعر     اي بسا ناظم كه نظمش نيست الّا حرف مفت

شعر ، آن باشد كه خيزد از دل و جوشد ز لب              اي بسا ناظم كه او در عمر خود شعري نگفت

نظم ، انواع مختلفي دارد : مثنوي - قطعه - غزل - قصيده و ....

* * * *

مثنوي

شعري است كه در هر بيت ، دو مصراع هم قافيه هستند .

مثال :

جدا شد يكي چشمه از كوهسار        به ره گشت ناگه به سنگي دچار

عاشقانه : نظامي                      عارفانه : مولانا

حماسي : فردوسي

* * * *

قطعه

شعري است كه مصراع هاي دوم همه ي ابيات آن هم قافيه هستند . موضوع قطعه ( پند و اندرز و بيان نكات اخلاقي ) است . تعداد قطعه از 4 تا 50 بيت است .

مثال :

پرسيد زان ميانه يكي كودكي يتيم                   كاين تابناك چيست كه بر تاج پادشاست

آن يك جواب داد چه دانيم ما كه چيست          دانيم آن قدر كه متاعي گرانبهاست

* * * *

غزل

در غزل مصراع اوّل بيت اوّل با تمام مصراع هاي دوم هم قافيه است . موضوع غزل در وصف ايّام جواني ، بيان احساسات و عواطف و عشق و عرفان است . تعداد ابيات غزل از 4 تا 12 بيت است .

عاشقانه    سعدي                             عارفانه   حافظ

* * * *

قصيده

در قصيده مصراع اوّل بيت اوّل با تمام مصراع هاي دوم هم قافيه است .

محتواي شعرتوصيف صفات خداوند به كمك عناصرطبيعي است . به اين نوع از شعر « قصيده » گفته مي شود ؛ چون شاعر قصد مي كند به توصيف طبيعت يا زيبايي ها و مدح و ستايش كسي يا چيزي بپردازد . معمولاً تعداد ابيات قصيده از پانزده بيت بيشتر است .

معروف ترين قصيده سرايان : خاقاني ، ناصرخسرو ، سعدي ، رودكي ، منوچهري ، ملك الشعراء بهار و ....

* * * *

مصراع و بيت

مصراع

در لغت به معني يك لنگه در ، از در دو لَختي است و در اصطلاح ، حدّاقل سخن موزون و نيمي از يك بيت است

بيت

در لغت به معني خانه و در اصطلاح حداقل شعر است كه از 2 مصراع تشكيل مي شود .

* * * *

قافيه و رديف

قافيه

كلماتي را كه آهنگ و حرف آخرشان يكي است و در پايان دو مصراع يك بيت يا فقط در پايان بيت هاي يك شعر مي آيند ، قافيه مي گويند .

حرف آخر قافيه را " رَوي " مي گويند .

مثال :

چو عضوي به درد آورد روزگار                  دگر عضو ها را نماند قرار

روزگار و قرار  ، قافيه و « ر » حرف رَوي است .

رديف

كلمه يا كلماتي را كه در آخر هر بيت يا پايان هر دو مصراع از يك بيت ، به يك شكل و با يك معني تكرار شوند، رديف مي گويند .

مثال :

غمت در نهانخانه دل نشيند              بنازي كه ليلي به محمل نشيند

نشيند ، نشيند _ رديف است

* * * *